Abstract:
شاهنامه فردوسی در نگاه اول شاید به قول محمود حدیث رستم و داستان همآوردیها باشد اما اندکی آشنایی با بیان تمثیلی ـ اسطورهای و گفتمانی که فردوسی در آن، شاهنامه را سروده، باعث پرسشهایی میشود: فردوسی از بیان تمثیلی در شاهنامه چگونه و چرا استفاده میکند؟ و آیا رستم به صورت تمثیلی از منظر گفتمان انسانشناسی فردوسی میتواند نمونهی اعلای یک هویت انسانی باشد که در روح جمعی و توانش فرهنگی جامعه ایران تأثیر داشته است ؟ یا این هویت انسانی به صورت تمثیلهای متنوع در مجموعهای از شخصیتهای شاهنامه نمود یافته است؟ این پژوهش با هدف پاسخ به این سؤالات و فهم آنچه فردوسی رمز و معنای(تمثیل) شاهنامه گفته، انجام شد. شناخت معماری تمثیلهای فردوسی که نشاندهنده ذهن و زبان اوست، ضروری مینماید. این پژوهش ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از روش ﺗﻮﺻﯿﻔﯽ ـ ﺗﺤﻠﯿﻠﯽ و ﻣﻨﺎﺑﻊ ﮐﺘﺎﺑﺨﺎﻧﻪای، در ﭼﺎرﭼﻮب ﻧﻈﺮﯾﻪ تحلیل گفتمان انجام شد و یافتهها نشان داد که فردوسی با بیانی تمثیلی جهانبینی و اندیشۀ انسانشناسانۀ خود را به نصویر کشیده است. تمثیلهای شاهنامه هویت انسان ایرانی ـ اسلامی را بیان کرده است، فردوسی در پردازش شخصیتهای داستانهای شاهنامه آگاهانه دو نوع شخصیت خیر و شر را مبتنی با گفتمانهای دوره معرفی میکند. هر یک از شخصیتها میتوانند به صورت تمثیلی نموداری از چهرههای منفی و مثبتی باشند که به سبب جهانبینی طبقاتی و روابط قدرت حاکم پدیدار شدهاند. رستم و افراسیاب کلانتمثیل دو گروه از شخصیتهای خوب و بد در گفتمان فردوسی هستند که زوایای دیگر آن در شخصیتهایی مانند ضحاک ماردوش، سیاوش، گردآفرید، سودابه، پیرانویسه و... نمودار میشود. تمثل نه تنها به متن شاهنامه مفهومی چندلایه و گسترده میبخشد بلکه آن را به متنی نشانهای ـ نمادین بدل میکند.
Ferdowsi's Shahnameh is a hypertext that depicts the identity of Iranian-Islamic man from pre-Islamic to the fifth century in an allegorical way. In processing the characters of Shahnameh stories, Ferdowsi consciously introduces two types of characters, good and evil, based on the discourses of the period. Each of the characters can be allegorically represented as a Scheme of negative and positive figures that have emerged due to class worldviews and power relations. Rostam and Afrasiab, as representatives of two groups of characters, due to the change in the literary type of the text and Ferdowsi's discourse with these characters, show an allegory of good and bad human components. Using allegory, Ferdowsi gives an allegorical form to some of the characters of Shahnameh and considers each of them as an allegory of one or more concepts, such as Rostam, Zahak, etc., each of which is an allegory of different concepts such as good and evil. Love, wisdom, religion, wisdom, etc. are other concepts that Ferdowsi, with an allegorical look, depicts his content and thoughts in order to manifest his anthropological thought
Machine summary:
تحليل شخصيت هاي تمثيلي شاهنامه از منظر گفتمان انسان شناسانه فردوسي مريم (رودابه ) موسوي ١، ثور اله نوروزي داودخاني *٢، علي محمد مؤذني ٣، نصرالله زيرک گوشلونداني 4 چکيده شاهنامه فردوسي در نگاه اول شايد به قول محمود حديث رستم و داستان همآوردي ها باشد اما اندکي آشنايي با بيان تمثيلي ـ اسطوره اي و گفتماني که فردوسي در آن ، شاهنامه را سروده ، باعث پرسش هايي مي شود: فردوسي از بيان تمثيلي در شاهنامه چگونه و چرا استفاده مي کند؟ و آيا رستم به صورت تمثيلي از منظر گفتمان انسان شناسي فردوسي مي تواند نمونه ي اعلاي يک هويت انساني باشد که در روح جمعي و توانش فرهنگي جامعه ايران تأثير داشته است ؟ يا اين هويت انساني به صورت تمثيل هاي متنوع در مجموعه اي از شخصيت هاي شاهنامه نمود يافته است ؟ اين پژوهش با هدف پاسخ به اين سؤالات و فهم آنچه فردوسي رمز و معناي(تمثيل ) شاهنامه گفته ، انجام شد.
6. 2 ناشر: دانشگاه آزاد اسلامي واحد بوشهر / شماره پنجاه و يکم / بهار ١٤٠١ / از صفحه ١٢٠ -١٤٠ مقدمه شاهنامه فردوسي متني اسطوره اي ـ تاريخي در تاريخ ادبيات ايران و جهان است که سراينده اش با استفاده از تمثيل توانسته رخدادها، کنش ها، ادراک ها، احساس ها و عواطف و انديشه هاي متعامل دوره ي خود را که برآمده از فرهنگ ايراني ـ اسلامي بوده و در حوزه هاي شناختي اجتماعي ـ فرهنگي روزگارش وجود داشته ، در مجموعه اي به نام متن بازنمايد.