Abstract:
هدف این پژوهش پرداختن به مقوله مرگ و مرگ آگاهی و دلالتهای آن برای تعلیموتربیت است. پژوهش حاضر از منظر روایات معصومین، به آن دسته از ویژگیهای ذاتی انسان، دنیا و مرگ پرداخته است که میتواند مبنایی برای استخراج عوامل زمینهساز آرامش باشد. این مهم با استفاده از روش توصیفی – تبیینی و استنباطی انجام شد. ابتدا وجوب مرگ بر مبنای صفات الهی همچون: قدرت، حکمت، رحمت، عدالت و مالکیت تبیین شده است؛ این صفات در جایگاه مبنا، به اصولی همچون استکمال، تقوا، توبه، عبودیت و عمل صالح منتهی میشود. یافتههای پژوهش نشان میدهد که مرگ بر مبنای ویژگیهای ذاتی انسان و دنیا ضرورت مییابد؛ درعینحال این ویژگیها به همراه ویژگیهای ماهوی مرگ متضمن دلالتهایی برای تربیت است که میتواند به آرامش منجر شود. از این منظر، یادآوری مرگ باعث تلاش، تکاپو، آسان شدن زندگی، دوری از سستی و پرهیز از رخوت و تشویش میگردد. همچنین یافتهها نشان میدهد، بهرغم تفکر عام، نهتنها اندیشه مرگ منافاتی با آرامش انسان ندارد؛ بلکه در صورت فهم درست از ماهیت و علت وجوب مرگ، حیات انسان میتواند رها از اضطراب ناشی از نزدیکی مرگ باشد.
الغرض من هذه الدراسه هو التامل الی موضوع الموت معرفه الموت و دلالاتها علی التعلیم و التربیه. تناولت
الدراسه الحالیه ، من منظر روایات المعصومین ، تلک الخصايص المتاصله فی الانسان والدنیا و الموت التی یمکن ان
تکون اساسا لاستخراج عوامل التی هی مکونه ارضیه السکونه. تم تلک المهمه باستخدام الاسلوب التوصیفیه التبیینیه
والاستنباطیه. اولا ، یتم تبیین ضروره الموت علی اساس الصفات الالهیه مثل: القدره ، الحکمه ، الرحمه ، العداله
والمالکیه ؛ وهذه الصفات فی موقع الاساس تنتهی الی اصول مثل الاستکمال والتقوی والتوبه والعبودیه والعمل الصالح.
تظهر نتايج البحث ان الموت ضروری بناء علی الخصايص المتاصله فی الانسان والعالم ؛ فی الوقت نفسه ، تتضمن هذه
الخصايص ، مع الخصايص الماهویه للموت ، دلالات علی التربیه التی تمکن ان یودی الی السکینه. من هذا المنظر ، فان
تذکر الموت یسبب الجد والجهد وتسهیل المعاش وتجنب الکسل والابتعاد عن الخمول والتشویش. تظهر النتايج ایضا انه
علی الرغم من الاعتقاد العام ، ان تذکر الموت لا تنافی سکینه الانسان، بل اذا فهم الانسان بشکل صحیح ماهیه الموت
وسبب ضرورته ، فیمکن ان تتحرر الحیاه البشریه من الاظطراب الناشی عن اقتراب الموت.
The aim of this study is to address death and death awareness, and its implications for education. This study deals with the intrinsic features of the world and death in terms of the narrations of the infallibles and uses them as a basis for extracting the underlying factors of calmness. This was done using descriptive-explanatory and inferential methods. First, the necessity of death is explained on the basis of divine attributes such as God's power, wisdom, mercy, justice and property. These attributes in the position of the foundations, lead to principles such as perfection, piety, repentance, servitude and righteous deeds. Research findings indicated that death is necessary based on human characteristics and world characteristics; But the nature of death includes implications for education that can lead to calmness. From this perspective, remembering death causes effort, endeavor, making life easier, avoiding laziness, and avoiding lethargy and anxiety. Findings also showed that despite popular beliefs, the idea of death is not in conflict with human calmness. through understanding the nature and cause of necessity of death, human life can be free from the anxiety of nearby death.
Machine summary:
يافته هاي پژوهش نشان مي دهد که مرگ بر مبناي ويژگي هاي ذاتي انسان و دنيا ضرورت مي يابد؛ درعين حـال ايـن ويژگي ها به همراه ويژگي هاي ماهوي مرگ متضمن دلالت هايي براي تربيت است که مـي توانـد بـه آرامـش منجـر شود.
سؤالات پژوهش بر اساس مسئله پژوهش ، مقاله پيش رو به دنبال پاسخ به دو سـؤال اساسـي اسـت : ١- ضـرورت مرگ آگاهي چيست ؟ ٢- چگونه مرگ آگاهي به افزايش آرامش منجر مي شود؟ پاسـخ بـه سـؤال اول با تکيه بر ويژگي هاي ذاتي انسان تبيين مي شود؛ براي پاسخ به سؤال دوم ، حرکـت بحـث را از مبناي صفات و ويژگي هاي الهي آغاز نموده ، پـس ازآن از منظـر ويژگـي هـاي ذاتـي دنيـا و سـپس ويژگي هاي ذاتي مرگ ، زمينه هاي آرامش بخش بـودن مـرگ آگـاهي مطـرح مـي شـود.
ازآنجاييکه علي رغم وجود مرگ براي تمام موجودات هستي، اين کرامات مختص انسان است و ديگر موجودات را شامل نمي شود؛ لذا با بهـره گيـري از آن هـا و دست يافتن به حقايق مي توان بر دلهره هاي زندگي و مرگ غلبه نمود.
در کنار سخن روشنگر پيامبر اکرم (ص ) کـه سـرآغاز نافرمـاني خـدا را حب دنيا، و پس ازآن راحت طلبي و آسايش را عـاملي ديگـر معرفـي مـي کنـد (اصـول کـافي، ج ٥: ١٦٧-١٦٦)؛ امام صادق (ع ) با نگاهي ارزشـي هرگونـه ميـل و رغبتـي از سـوي مـؤمن کـه موجـب خواري او شود را ناپسند مي داند (اصول کافي، ج ٥: ٢٤٣)، شيفتگي نسبت بـه دنيـا و دنيـاطلبي، در تضاد با کرامت ذاتي انسان است .