Abstract:
تأویل به معنی بازگرداندن چیزی به اصل آن است که درواقع پیشینة آن را باید در هرمنوتیک یونان جستوجو کرد. هرمنوتيک نظرية عمل فهم در جريان روابطش با تفسير متون است. عارفان به تأویل و باطن قرآن بسیار توجه داشتهاند. مولانا نیز در مثنوی از تأویل بهره برده است. او به تأویل بسیار گسترده مینگرد و تأویل را خاص قرآن نمیداند؛ به همین سبب از تأویل در موضوعات مختلفی بهره میبرد. روش پژوهش در این مقاله اسنادی- کتابخانهای و هدف آن تحلیل انواع تأویل در سه دفتر مثنوی از نظر محتوا و ساختار است. تأویلهای بهکاررفته در سه دفتر مثنوی براساس موضوع عبارتاند از: تأویل آیات قرآن و احادیث، تأویل داستانهای پیامبران، تأویل مباحث عرفانی، شرعی و فقهی، اخلاقی و فلسفی. با بررسی سه دفتر مثنوی معنوی 136 تأویل در این موضوعات استخراج شد که بیشتر آنها را تأویل آیات قرآن تشکیل میداد. مولوی از شگردهای مختلفی برای بیان تأویل بهره برده است؛ تأویل از زبان شخصیتهای داستان، تأویل در قالب تشبیه و استعاره، تأویل تمثیلی و تأویل سببی از آن جمله است.
interpretation means returning something to its original state, the background of which is to be found in greek hermeneutics. hermeneutics is the theory of the act of understanding in its relation to the interpretation of texts. mystics have paid much attention to the interpretation and content of the qur'an. rumi has also used interpretation in masnavi.he looked at interpretation very broadly and did not consider interpretation specific to the qur'an; for this reason, he has used interpretation on various topics. the research method in this article is descriptive and its purpose is to study the types of interpretations in the three books of masnavi in terms of content and structure. the interpretations used in the three books of masnavi based on the subject are: interpretation of quranic verses and hadiths, interpretation of the stories of the prophets, interpretation of mystical, religious and jurisprudential, moral and philosophical issues.by examining the three books of masnavi manavi, 136 interpretations were extracted on these subjects, most of which consistes of interpretations of quranic verses. rumi has used various tricks to express interpretation; interpretation from the language of the characters of the story, interpretation in the form of similes and metaphors, allegorical interpretation and causal interpretation are among them.
Machine summary:
چيســـت تعظـــيم خـــدا افراشـــتن ؟ خويشــتن را خــوار و خــاکي داشــتن چيســـت توحيـــد خـــدا آمـــوختن ؟ خويشـــتن را پـــيش واحـــد ســـوختن (همان، د ١: ٢٣٠) کافر کلمه اي عربي به معني بيدين و ضدمؤمن اسـت (دهخـدا، ١٣٧٧: ذيـل کـافر)؛ امـا مولوي در بيت زير کسي را کافر و مردة حقيقي ميداند کـه از ايمـان و شـکوه روحـاني انسان کامل ، بيخبر باشد و اين مفهومي تأويلي از کافر است : کيســت کــافر؟ غافــل از ايمــان شــيخ چيسـت مـرده؟ بـيخبـر از جـان شـيخ (همان، د ٢: ١٥٠) آنچه دربارة تأويل حج در بحث تأويل از زبان شخصيت هاي داستان در همـين مقالـه گفته خواهد شد نيز نمونه اي ديگر از همين نوع تأويل است .
در مثنـوي معنـوي گـاه تأويـل هـايي مشـاهده مـيشـود کـه در پاسـخ بـه موضـوعات فلسـفي (ماننـد مسـائل هستيشناسانه و يا علت وجود) است ؛ براي مثال در بيت زير ميگويد خداوند انبيا را بـه اين سبب واسطۀ بين خود و بندگان قرار داد تا حسدها برانگيخته شود و بيان اين علـت براي هستييافتن ، تأويل مولاناست : انبيـــا را واســـطه زآن کـــرد حـــق تـــا پديـــد آيـــد حســـدها در قلـــق زآنکــه کــس را از خــدا عــاري نبــود حاســـد حـــق هـــيچ ديـــاري نبـــود (مولوي، ١٣٨٧، د ٢: ٤٣) مولانا با ديدي عرفاني، هستي و وجود واقعي را نيز با ديدي تأويلي توصيف ميکنـد.
مولانا در برخي شواهد نيز براي بيان علت و سـبب برخـي از موضـوعات از تأويـل بهره ميبرد که در اين پژوهش از اين شواهد با عنوان «تأويل سببي » ياد شده است .