Abstract:
هدف: هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی تاثیر آموزش مبتنی بر شعر و قصه گویی بـر بهبود نگرش کودکان عادی نسبت به کودکان ناشنوا و نابینا بود. روش: روش تحقیق شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون –پس آزمون با گروه کنترل بود.. جامعه آماری پژوهش حاضر را کودکان دخترعادی سنین 7-12 سال، درکتابخانههای فراگیر استان تهران در تابستان 1393تشکیل دادن،. سپس 50 دانش آموز دختر از طریق نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای انتخاب و به صورت تصادفی در گروههای آزمایشی و کنترل (هر گروه 25 نفر) قرار داده شدند. جمع آوری دادهها از طریق مقیاس چیداک-مک مستر برای سنجش نگرش کودکان نسبت به کودکان معلول روزنبام ، آرامـسـترانگ ، کیـنگ (1988) (CATCH) بود. پس از پیش آزمون 13 جلسه آموزش مبتنی بر شعر و قصه گویی توسط مربیان مجرب برای گروه آزمایش برگزار شد. بعد از پایان جلسات آموزشی گروه آزمایش پس آزمون در مورد هر دو گروه آزمایش و کنترل انجام شد. دادههای پژوهش توسط آزمون تحلیل کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها: نتایج تحلیل کواریانس نشان دادکه تفاوت معناداری در نمرههای نگرش کودکان عادی نسبت به کودکان نابینا و ناشنوا در گروه با آموزش مبتنی بر شعر و قصه گویی در مقایسه با گروه کنترل که این آموزش را ندیدهاند، وجود دارد (05/0≥P). نتیجهگیری: یافتههای این پژوهش تلویحات کاربردی در مورد تجدید نظر در مورد برنامههای آموزشی سازمانهای مرتبط از جمله سازمان آموزش و پرورش و کانون پرورش کودکان و نوجوانان جهت تغییر نگرش کودکان در حوزههای مختلف عاطفی، شناختی و اجتماعی توسط آموزش مبتنی بر شعر و قصه گویی جهت ایجاد انگیزه بیشتر در کودکان جهت ارتباط با کودکان معلول را مطرح مینماید.
Purpose: The main purpose of this study was to investigate the effect of poetry-based education and storytelling on improving the attitudes of normal children towards deaf and blind children. Methodology: The research method was quasi-experimental pre-test-post-test with a control group. The statistical population of the present study consisted of normal girls aged 7-12 years in comprehensive libraries in Tehran in the summer of 2014. Then 50 female students were selected through multi-stage cluster sampling and randomly assigned to experimental and control groups (25 people in each group). Data were collected using the Chidak-McMaster scale to measure children's attitudes toward children with disabilities. Rosenbaum, Aramstrang, King (1988) (CATCH). After the pre-test, 13 training sessions based on poetry and storytelling were held by experienced instructors for the experimental group. After the training sessions, post-test was performed on both experimental and control groups. Research data were analyzed by analysis of covariance. Results: The results showed that there was a significant difference in the scores of normal children's attitudes toward the blind and deaf children in the expriment group (verse and story based training group) in comparison with the control group who did not see training (P ≤.05). Conclusion: Findings of this research has implications for revision of educational programs of related organizations including the Education Organization and the Center for the Development of Children and Adolescents to change the attitude of children in different emotional, cognitive and social areas by verse and story based training to create more motivation in children to communicate with children with disabilities.
Machine summary:
يافته ها: نتايج تحليل کواريانس نشان دادکه تفاوت معناداري در نمره هاي نگرش کودکان عادي نسبت به کودکان نابينا و ناشنوا در گروه با آموزش مبتني بر شعر و قصه گويي در مقايسه با گروه کنترل که اين آموزش را نديده اند، وجود دارد(٠٠٥≥P).
بنابراين با توجه به آنچه گفته شد پژوهش حاضر در جهت بررسي اين سوال مهم است که آيا برنــامه آموزش مبتني بر شعر و قصه گويي بر بهبود نگرش کودکان عــادي نسبت به کودکان ناشنوا و نــابينا موثر است ؟ 1 Lipsky 2 Gartner 3 Jones 4 Florez 5 Angeles 6 Diaz 7- Vignes 8 Alport 9 Schneider 1 Dube 0 1 Trad 1 روش پژوهش پـــژوهش حاضردر چارچوب مطالعات شبه آزمايشي بــا طرح پيش آزمون - پس آزمون بــا گروه کنترل بود .
براي آزمون مقايسه بين دو گروه آزمايش و کنترل براي آگاهي از اثربخشي آموزش مبتني بر شعر و قصه گويي بر نگرش کودکان عادي نسبت به کودکان ناشنوا و نابينا با فرض نرمال بودن داده ها از تحليل کوراريانس استفاده شده است .
اين مقدار بيان مي کند که ميزان بالايي از واريانس نگرش کودکان عادي نسبت به کودکان نابينا و ناشنوا توسط آموزش مبتني بر شعر و قصه گويي تبيين مي شود.
بنابراين مطابق يافته هاي پژوهش ما با آموزش مبتني بر شعر و قصه گويي مي توانيم نگرش کودکان عادي را نسبت به کودکان نابينا و ناشنوا تغيير دهيم و آنها را به سمت روابط صميمانه با هم سوق دهيم که مطابق نظريه ناهماهنگي شناختي فيستنگير اين تغيير در نگرش سبب تغيير همسو با نگرش در افراد مي شود.