Abstract:
فریتیوف شوان بهعنوان یکی از برجستهترین نمایندگان سنتگرایی، رویکردی متفاوت در حوزه فلسفه دین و فلسفه هنر عرضه میکند. این رویکرد دربردارنده نگاهی نوین به مفاهیم کهن دینی، متافیزیکی و هنری است. در این میان، دو مفهوم مهم و اثرگذار صورت و ماده در طرحبندیهای وی از دین و هنر نقشی مهم ایفا میکنند؛ این دو مفهوم همچون حلقهای واسط، دین و هنر را به یکدیگر پیوند میدهند و از این منظر اهمیتی فراوان دارند.برای شوان تناسب و شکل صورت و ماده در دین، نمایانگر وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت ادیان است و در هنر نشاندهنده اصالت و حقیقی بودن آن.این کردوکار دیالکتیکی پیش و بیش از آنکه ناظر به فرم باشد از دل محتوا برمیخیزد لیکن هیچگاه آن را فدای محتوا نمیکند بلکه همیشه بر یک هماهنگی پیشین بنیاد تأکید میورزد. بر این مبناست که در هنر قدسی فرم همراه با محتوا و ماده به تعالی میرسد و بهاندازه دومی مخاطب خویش را به ساحتی مینوی رهنمون میسازد.این مقاله، با تکیه بر آرای فریتیوف شوان، به بررسی ابعاد مختلف صورت و ماده در دین و هنر و نسبت صورت و ماده دینی و هنری خواهد پرداخت.
Frithjof Schuon, as one of most distinguished representatives of traditionalism,
proposes a different approach in philosophies of religion and art. This approach
includes a new insight in old religio-metaphysical concept. In this era, form and
matter, as two of the oldest and most important religo-metaphysical concepts,
has an important role in Schuon’s understanding of religion and art. This two
connect religion to art and vice versa. For Schuon, the contribution of the form
and matter are representatives of unity in diversity and diversity in unity in
religions and their authenticity. This dialectical procedure first and foremost can
be seen in the light of the form, steaming from content. However, it cannot be
reduced to the content while emphasizing a pre-established harmony. It is so that
in sacred art, the form is transcended with matter and content and refers the
addressed to divinity. We try in this paper to show some aspects of the
relationship of religious form and matter in Schuon’s viewpoint and its
implications for the study of sacred art.
Machine summary:
سنتگرایی با تلقی نوین خود از سنت، تمامی ابعاد حیات تاریخی انسان سنتی را تعبیر و تفسیر میکند؛ سنت در این معنا، چنانکه سید حسین نصر آن را تعریف میکند: «اصولی است که از خداوند سرچشمه میگیرد و از طریق وحی به انسان نازل میشود و بر همهی جنبههای حیات آدمی از قانون تا نظم اجتماعی، نشانهها، دانشها و هنر حکمرانی میکند.
(Nasr, 1989:65-71) سنت بر محور وحی سامان مییابد و وحی پیرامون خود حکمت خالده «Philosophia perennis» را، بهعنوان بنمایهی سنت، ایجاد میکند؛ کلمهی «Philosophia perennis» که مترادف دین خالد «Religio perennis» است از حقیقتی ازلی و ابدی حکایت میکند که بر بشر، به گونههای مختلف، به اقتضای تفاوت میان مردمان، جلوهگر شده است؛ حکمت خالده علاوه بر اینکه نحوهی اندیشیدن زیندگان درون سنت را تعیین میکند و بدان جهت میبخشد، نمودار شیوهی عمل ایشان نیز هست و تمامی فضاهای زندگی انسان سنتی را پر میکند.
اما از سویی دیگر، باید به این نکته توجه داشت که«هنر همزمان میبایست انسانی و روحانی باشد (Schuon,2007:21)؛ یعنی هنر قدسی هنری است که به شیواترین شکل رازوارگی الهی را منتقل میکند و از حیث صورت نیز در بالاترین مرتبه قرار دارد؛ بدین ترتیب همانطور که صورت بی ماده عقیم است ماده بیصورت نیز قابلانتقال نیست؛ این نکته بیانگر دلیل اهمیتی است که شوان برای هنر قدسی در قلمرو سنت تعیین میکند.
4) به نظر شوان هنر قدسی تنها تصویر پدیدههای هنری نیست، بلکه هدف این نوع هنر آگاهی دادن بیننده از جهان الهی و کشانیدن او به ساحت قدسی است؛ هنر مدرن با بریدن انسان از خاستگاه خود و جدایی افکندن میان ماده و صورت راه را برای خلق آثار هنری قدسی مسدود میکند.