Abstract:
«تابو» در لغت به معنی حرام و ممنوع است و در اصطلاح به اموری گفته می شود که آن امور دارای حد و مرز و قوانین خاصی هستند که نباید تحت هیچ شرایط شکسته شوند و در صورت شکسته شدن، فرد و اطرافیان دچار پیآمدهای منفی و زیانبار میشوند. پژوهش حاضر به روش کتابخانهای و با رویکرد توصیفی ـ تحلیلی به بررسی مصادیق تابوشکنی در داستان شیخ صنعان از منظومۀ عرفانی منطقالطیر عطار میپردازد. برای تحلیل ، تابوها به دو دستة تابوهای اسلامی و تابوهای مسیحی تقسیم شده و هر یک از این تابوها از منظر خود آن دین، تحلیل گردیده است. این پژوهش در صدد پاسخ به این سؤال اساسی است که با توجه به شخصیت شیخ صنعان، چرا این تابوها شکسته میشود؟ پاسخ به این سؤال از دیدگاه روانشناسی یونگ با توجه به دین اسلام و مسیحیّت بیان میشود. کارل گوستاو یونگ معتقد است ویژگیها و عوامل ناسازگار و منفی حاصل عملکرد کهنالگوی سایه است. بر این اساس در این پژوهش سبب تابوشکنی قهرمانان داستان ـ شیخ صنعان و دختر ترسا ـ کنش کهنالگوی سایه دانسته شده است.
Taboo (meaning prohibited and forbidden) refers to things that have limits and follow certain rules and should not be broken under any circumstances, and if they are broken, the person and her/his relatives will suffer negative and harmful consequences. The present study, by using analytic-descriptive method and library sources, examines the examples of taboo-breaking in the story of Sheikh Sanan from the mystical book of Attar of Nishapur, Mantiq-ut-Tayr. In the article, the taboos are divided into two categories: Islamic and Christian taboos, and each of them has been analyzed according to the relevant religion. The main question is, given the character of Sheikh Sanan, why are taboos broken? The answer of the question is given based on the psychology of Jung and according to the principles of Islam and Christianity. Carl Gustav Jung believes that the incompatible and negative features are the result of the function of the shadow archetype. Therefore, the reason for breaking the taboos by the protagonists - Sheikh Sanan and the Christian girl - is the result of the action of the shadow archetype.
Machine summary:
بنابراين با توجه به اين سه مقوله ، در اينجا به پژوهش هاي در اين زمينه اشاره ١٦ / فصلنامۀ ادبيات عرفاني و اسطوره شناختي ــــــــــــــــــــــــــ محمد آهي ـ الياس قادري ميشود: پورنامداريان (١٣٧٦)، در مقالۀ «تفسيري ديگر از شيخ صنعان »، فرايند داستان شيخ صنعان را حاصل پيوند ميان عشق و بلا تفسير کرده است .
ه ) بت پرستي در ادامه شروط دختر ترسا: گفت دختر گر تو هستي مرد کار چار کارت کرد بايد اختيار سجده کن پيش بت و قرآن بسوز خمر نوش و ديده از ايمان بدوز (عطار ١٣٨٣: ٢٩٢) ٢٢ / فصلنامۀ ادبيات عرفاني و اسطوره شناختي ــــــــــــــــــــــــــ محمد آهي ـ الياس قادري شيخ صنعان در عوض اينکه بت شکن باشد؛ بت پرست ميشود و آشکارا تابوشکني ميکند.
با اين حال دوباره از او خواهش ميکنند که همراه آنان بازگردد يا همه ترسا شوند و زّنار ببندند، ولي: ٢٦ / فصلنامۀ ادبيات عرفاني و اسطوره شناختي ــــــــــــــــــــــــــ محمد آهي ـ الياس قادري شيخ گفتا جان من پر درد بود هرکجا خواهيد بايد رفت زود تا مرا جان است ديرم جاي بس دختر ترسام جان افزاي بس شيخ را بردند تا دير مغان آمدند آنجا مريدان در فغان (عطار ١٣٨٣: ٢٩٦و٢٩٢) در فغان و ناله آمدن مريدان خود سبب روشني براي ناديده گرفتن تابو از جانب شيخ است .
اما چرا اين گونه شد؟ چون شيخ همواره به دنبال سرکوب سايه و عشق ٣٢ / فصلنامۀ ادبيات عرفاني و اسطوره شناختي ــــــــــــــــــــــــــ محمد آهي ـ الياس قادري مجازي خود بود.