Abstract:
ریشه «وحی» در عربی عصر نزول قرآن فاقد ابعاد جنسیتی بوده است و با نزول قرآن مجید تحول معنایی گستردهای را آغاز میکند. در دانش کلام این واژه به نوعی تخصیص معنایی یافته به بشر و سپس به انبیا و ارتباط وی با خداوند اختصاص مییابد. دانش کلام مفهوم کانونی این واژه را از فعل خداوند به «قوه نبوت» تحول میدهد. این قوه اگرچه در نظر برخی دارای معنای انفعالی است اما خود موضوعیت یافته و در کانون مفهوم وحی قرار میگیرد. در اندیشه فلسفی، فرشته وحی به عقل مفارق یا همان عقل دهم در سلسله مراتب عقول تعبیر میشود و عقل کامل انسانی عنصر کانونی مفهوم وحی میشود. طی تحولات معنایی، جنسیت به میدان معنای وحی راه یافته است؛ ابتدا از مجرای تفاوت معنای وحی بر زنان و مردان در تفاسیر، سپس در تلازم معنای وحی و نبوت و سپس در تلازم معنای وحی و عقل موحی الیه. نبوت و عقل هر دو در تاریخ اندیشه اسلامی مفاهیمی مرتبط با جنسیت هستند. اما در قرآن مجید نشانهای از تلازم دو سویه بین وحی و نبوت و وحی و عقل دیده نمیشود. لذا به نظر میرسد وحی در گفتمان قرآن نهتنها فاقد بُعد جنسیتی که فاقد بُعد بشری است.
The root of Vahy in Arabic at the time of the revelation of the Qur'an had no gender dimension. With the revelation of the Holy Quran, a wide semantic transformation begins. In theological knowledge, this word has found a semantic allocation. It is assigned to man and then to the prophets and their relationship with God. Theological knowledge transforms the central meaning of this word from the "act of God" to the "power of prophecy". Although this power has a passive meaning in the eyes of some, but it has become a subject and is at the center of the concept of revelation.In philosophical thought, the angel of revelation is interpreted as a separate intellect or the tenth intellect in the hierarchy of intellects, and the perfect human intellect becomes the focal element of the concept of revelation.During semantic changes, gender has entered the field of the meaning of revelation, first through the difference in the meaning of revelation on men and women in the interpretations of the Qur'an, then in the Inherence of the meaning of revelation and prophecy and then in the Inherence of the meaning of revelation and the intellect of the person being revealed.Prophecy and reason are both concepts related to gender in the history of Islamic thought.However, in the Holy Quran, there is no sign of a two-way Inherence between revelation and prophecy or revelation and reason. Therefore, it seems that revelation in the discourse of the Qur'an not only lacks a gender dimension but also a human dimension. Revelation; Gender; Semantics; Semantic Change; Quran.
Machine summary:
لذا به دنبال اين نيستيم که آيا به زنان وحي ميشود يا خير؟ بلکه به دنبال اين هستيم که آيا پيوندي ميان ريشه وحي و جنسيت (هر گونه امر زنانه يا مردانه ) در قرآن و فهم انديشمندان مسلمان از آن وجود دارد؟ و اگر وجود دارد کيفيت آن چگونه است ؟ اين مهم جز با شناسايي تحولات معنايي اين ريشه در بستر زمان و حضور آن در نظامهاي فکري جهان اسلام ميسر نخواهد شد.
٥ به نظر ميرسد در عصر نزول قرآن ، در هيچ يک از استعمالات ريشه وحي، معناي ارتباط خاص بين پروردگار و انسان ديده نميشود و قرآن در ايجاد اين معنا موثر بوده است .
«إن هو إلا وحي يوحي » (نجم ، ٤) احتمال ديگري نيز مطرح است و آن اين است که اين تغيير جزئي در نحوه استعمال واژه وحي، ميتواند نشان دهنده اولين توجه ها به پديده «وحي» و شکل گيري نوعي انتزاع باشد که زمينه ساز مفهوم فلسفي-کلامي وحي خواهد شد.
وحي در قرآن به اتفاقاتي اشاره ميکند که اغلب مرتبط با نوعي القاي علم و پنهان از مشاهده غير بوده است ؛ لذا به نظر ميرسد اين ويژگي خارج از لفظ (مختصات فاعل وحي در قرآن و متعلقش )، به معناي واژه سرايت کرده است .
٧ او در ادامه ، به وحي بودن همه شقوق کلام خدا بر اساس آيات قرآن اشاره ميکند و علت اين را که اين نام در آيه مبارکه فقط بر قسم اول اطلاق شده است ، ترادف وحي با الهام که ٨ وقوع دفعي دارد دانسته است .