Abstract:
هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین پیشبینی درد ذهنی (روانشناختی) بر اساس سرمایه روانشناختی در افراد دارای تجربه سوگ ناشی از کرونا با نقش میانجیگری حمایت اجتماعی ادراک شده بود. روش پژوهش: طرح پژوهش توصیفی از نوع همبستگی و جامعه آماری افراد دارای تجربه سوگ خویشاوندان نزدیک (پدر، مادر، فرزند، خواهر، برادر) ناشی از ویروس کرونا در سال 1400 شهر تهران بود که با استناد به نظر هویت و کرامر (2004) 432 نفر به صورت هدفمند انتخاب و به مقیاس درد ذهنی توسط اورباخ و میکلینسر (2003)، پرسشنامه سرمایه روانشناختی لاتنز و همکاران (2007) و مقیاس حمایت اجتماعی ادراک شده زیمت و همکاران (1988) پاسخ دادند. دادههای جمعآوری شده با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر و معادلات ساختاری و با به کارگیری نرم افزارهای spss, Amoss تجزیه و تحلیل شد. یافتهها: نتایج ضرایب همبستگی نشان داد که بین سرمایه روانشناختی (r = 0.38, p <0.01) و مولفههای آن خودکارآمدی، امیدواری، تابآوری و خوشبینی) با حمایت اجتماعی ادراک شده رابطه مثبت و معنیدار وجود دارد (p<0.01)؛ در حالی که بین سرمایه روانشناختی (r = -0.27, p <0.01) و مولفههای آن (خودکارآمدی، امیدواری، تابآوری و خوشبینی) با درد ذهنی (روانشناختی) رابطه منفی و معنیدار وجود دارد (p<0.01). بین حمایت اجتماعی ادراک شده (r = -0.36, p <0.01) و مولفههای آنبا درد ذهنی (روانشناختی) نیز رابطه منفی و معنیدار وجود دارد (p <0.01). همچنین ضرایب مسیر مستقیم سرمایه روانشناختی (ß=-0.15, p <0.01) به درد ذهنی (روانشناختی) افراد دارای تجربه سوگ ناشی از کرونا منفی و معنیدار است. ضریب مسیر مستقیم حمایت اجتماعی ادراک شده به عنوان متغیر میانجی به درد ذهنی (روانشناختی) افراد دارای تجربه سوگ ناشی از کرونا نیز منفی و معنیدار است (ß= -0.20, p <0.01).
همچنین نتایج نشان داد که ضرایب مسیرهای مستقیم سرمایه (ß= 0.23, p <0.01) به حمایت اجتماعی ادراک شده افراد دارای تجربه سوگ ناشی از کرونا منفی و معنیدار است. نتیجهگیری: به طور کلی نتایج نشان میدهد که مدل پژوهش مبنی بر رابطه سرمایه روانشناختی با حمایت اجتماعی ادراک شده بر درد ذهنی(روانشناختی) در افراد دارای تجربه سوگ ناشی از کرونا از برازش مطلوب برخوردار است.
Aim: This study aimed to determine the prediction of mental (psychological) pain based on psychological capital among people with grief experience because of Coronavirus with the mediating role of perceived social support. Methods: The study design was descriptive correlational. The statistical population included people with the experience of grief of close family members (father, mother, child, sister, brother) caused by Coronavirus in 2021 in Tehran. According to the views of Hoit and Kramer (2004), 432 people were selected by purposive sampling, and they have completed the Mental Pain Scale by Orbach and Mikulincer (2003), the Luthans et al.'s (2007) Psychological Capital Questionnaire, and the Zimet et al.'s (1988) Perceived Social Support Scale. The collected data were analyzed using Pearson correlation coefficient and path analysis, and structural equations and using SPSS and Amoss software. Results: The outcomes of Pearson's correlation coefficients indicated that there is a positive and significant relationship between psychological capital (r = 0.38, p Conclusion: The results generally indicate that the research model, which is based on the relationship between psychological capital and perceived social support for mental (psychological) pain among people the grief experience caused by Coronavirus, has a good fit.
Machine summary:
در پي ميزان مرگ و مير بالاي اين بيماري، تعداد زيادي از خانواده ها دچار فقدان و مرگ اعضاي خانواده خود و سوگوار آنها شده اند ، از طرف ديگر، براي جلوگيري از شيوع اين ويروس بسياري از تجمعات از جمله مراسم هاي مربوط به خاکسپاري و ساير مراسم هاي مذهبي و فرهنگي مربوطه به شدت محدود شده و خانواده ها از دريافت حمايت هاي اجتماعي محروم گرديده اند ،همچنين ، در دوران شيوع بيماري ١٩-COVID افراد دچار اين بيماري و خانواده هاي آنها انگ اجتماعي ١ ميخورند؛ بنابراين افرادي که در جريان اين بيماري يکي از اعضاي خانواده خود را از دست مي دهند، در معرض خطر سوگ پيچيده ٢ و ساير بيماريهاي رواني قرار مي گيرند (سپهرينژاد، مومني، گرجي و سحاب نگاه ، ١٣٩٩) ، سوگ ، يکي از همگاني ترين واکنش هاي انساني است که در همه فرهنگ ها و گروه هاي سني، در پاسخ به انواع مختلف فقدان ، اتفاق مي افتد (فتاحي، کلانتري و مولوي، ١٣٩٣)، تنوع فقدان ها به حدي است که نمي توان همه آنها را در يک نظام طبقه بندي جا داد، اما مي توان اذعان کرد که مرگ فرد محبوب مي تواند هولناک ترين و دردناک ترين تجربه زندگي باشد(رفيعي، اسکندري، برجعلي و فرخي، ١٣٩٨)، واکنش هايي که در فرد داغديده نسبت به اين ضايعه پديد مي آيد جسمي، رواني و رفتاري است ، افرادي که در معرض چنين شرايطي قرار مي گيريد دچار هيجان ها و تعارضاتي مي شوند که محصول فقدان ها و آسيب هاي آنها هستند که اين هيجانات رنج آور مثل غم و شکست و نااميدي موجب ايجاد و تشديد درد ذهني ٣ در بازماندگان مي شود (صفرنيا، احمدي و مامي، ١٣٩٨).