Abstract:
در اندیشه اسلامی میان هنر و حکمت پیوندی ضروری وجود دارد البته این حکمت بر پایه معرفتی است که سرشتی معنوی و روحانی دارد به همین دلیل برای معمار اسلامی و بطور کلی هنر اسلامی مهمترین مسئله توحید و وحدت است وحدتی که از مراتب ذات احدی در مرتبه اسما و صفات الهی در عالم تجلی کرده است. یکی از راههایی که میتوان به جایگاه حکمت در هنر و معماری در اسلام پی برد مسئله تشبیه و تنزیه است. این تجلی در عرفان ابن عربی بر اساس جمع میان تشبیه و تنزیه است بطوریکه در حوزه هنر اسلامی، هنر تشبیهی- تنزیهی را به دنبال داشته است. ایران، در طول تاریخ اسلام همواره یکی از مراکز هنر اسلامی و معماری ایرانی از جمله غنیترین زمینههای تجلی آن بوده است خصوصاً در دوره صفویه که روزگار تلاقی حکمت با مفاهیم پایدار عرفانی در دوره اسلامی است. بناهای مذهبی این دوره، مهمترین تجلیگاه هنر عرفانی در عصر صفویه بوده است؛ زیرا مدارس در جایگاه مهمترین مراکز ایدئولوژی عصر صفویه توام با مساجد به گونهای شکل گرفتهاند که از طریق رمز و تمثیل، با روشنی خیرهکنندهای اسماء و صفات الهی را جلوهگر نمایند لذا هدف از پژوهش تبیین جایگاه حکمت در کالبد معماری ایران با بهرهگیری از جمع جمال تشبیهی- جلال تنزیهی در دوره صفویه با تاکید بر نگرش عرفانی محیالدین ابن عربی است. مسجد مدرسه چهارباغ اصفهان که یکی از شاهکارهای معماری مذهبی دوره صفویه است بعنوان نمونه موردی انتخاب شد. نوع تحقیق کیفی است که با رویکرد تفسیری تاریخی انجام شده است گردآوری دادهها از طریق مطالعات اسنادی و کتابخانهای صورت گرفته است که ابتدا بعد از استخراج محملهای کیمیایی معنا، در بخش تحلیلی مقاله با بهرهگیری از صور تشبیهی و صور تنزیهی مولفههای معنایی، به بازخوانی جمع جمال تشبیهی- جلال تنزیهی در کالبد مسجد مدرسه چهارباغ اصفهان پرداخته شده است. در خاتمه، نتایج پژوهش نشان میدهد که در کلیه اندام کالبدی معماری مسجد مدرسه چهارباغ اعم از نظام ورودی، حیاط بهمراه بدنههای آن و همچنین گنبدخانه جمع میان جمال تشبیهی- جلال تنزیهی وجود دارد که نور و هندسه بعنوان محملهای معنایی در حوزه جمال تشبیهی مولفههای شفافیت و نورانیت، جلوه رنگین، سیالیت (تداوم) و پیچیدگی را نشان میدهد و در حوزه جلال تنزیهی حضور الهویت را با رفعت، ایستا بودن، تقارن، سادگی و فضای تهی مرکزگرا جلوه مینماید تا نشان دهد حضور حقیقت در مسجد مدرسه چهارباغ اصفهان (در بینش عرفانی) بصورت جمع میان جمال تشبیهی-جلال تنزیهی است.
Introduction: In Islamic thought, there is a necessary connection between art and wisdom. Of course,
this wisdom is based on the knowledge that has a spiritual nature. Therefore, an essential issue is
monotheism and unity for Islamic architecture and art. Divine names and attributes are manifested in the
universe. Attributes of similitude and purification are helping tools to understand the place of wisdom in
Islamic art and architecture. This manifestation in Ibn Arabi's mysticism is based on the combination of
similitude. As in the field of Islamic art, metaphorical-purgatory art has followed. Throughout the
history of Islam, Iran has always been one of the centers of Iranian art and architecture, one of the most
natural fields of its manifestation, especially in the Safavid period, which is the time of the intersection
of wisdom with stable mystical concepts in the Islamic period. The religious buildings of this period
were the most critical manifestations of mystical art in the Safavid era. These schools are the position of
essential ideological centers of the Safavid era.Along with mosques, they have been formed in such a
way to express the divine names and attributes with dazzling clarity through code and allegory. So the
purpose of this study is to explain the place of wisdom in Iranian Architecture. Taking from the
collection of metaphorical beauty of glorious purification in the Safavid period with emphasis on the
mystical attitude of Mohi-ud-Din Ibn Arabi. The mosque of Chaharbagh School in Isfahan, which is one
of the masterpieces of religious architecture of the Safavid period, was selected as a case study.
Methodology: This is qualitative research that has been done with a historical interpretive approach.
Data collection has been done through documentary and library studies. The symbolic beauty of glorious
purification has been read in the body of the Chaharbagh School Mosque in Isfahan.
Results: In the architecture of the Islamic period, light and geometry are semantic carriers that have
played an essential role in the manifestation of truth (in mystical vision) due to their symbolic and
allegorical role. Using the symbolic attitude resulting from the sum of divine similes and purifications,
the Iranian architect tries to create a monotheistic spiritual spirit in his work through the components and
simplistic forms of purification of semantic carriers (light and geometry). In all the physical organs of
the architecture of Chaharbagh School Mosque, including the entrance system, courtyard, and its bodies,
as well as the dome between metaphorical beauty of glorious purification, which uses light and
geometry as semantic carriers in the field of symbolic beauty. The components of transparency and
luminosity show color effect, fluidity (continuity), and complexity. The sphere of glory manifests the
presence of purifying divinity with elevation, static, symmetry, simplicity, and the space of centralism.
Conclusion: To show that the presence of truth in the Mosque of Chaharbagh School in Isfahan (in
mystical view) is a Combination of metaphorical beauty - purifying glory.
Machine summary:
حکمتي که خداي حکيم و خبير به اهل عنايت عطا مي کند، عبارت است از علم به مراتب امور و استحقاقي که موجودات و معلومات دارند بر اثر حقي که براي آنها مقرر شده است » (حکمـت ، ١٣٨٩: ١٠٨) و ايـن حکمـت نقطـه مرکزي سازگاري آموزه هاي معنوي با نيازهاي کالبدي و مصالح معماري اسـت (مهـدوي نـژاد، ١٣٨٢: ٦٢) زيـرا اساسـا هنـر اسـلامي از توحيـد سرچشمه مي گيرد (بورکهارت ، ١٣٧٦: ٧٧) و در واقع هنرمند حقيقي يا هنرمند به معناي واقعي کلمه خداوند اسـت کـه در عـالم تجلـي کـرده و همچنين هنر در عالي ترين شکل خود تجلي اسماء و صفات الهي است (حجت ، ١٣٩٣: ٢٠٦) اسماء، صفات و کلمات الهي در دو ساحت جمـال و جلال طبقه بندي مي شوند البته «مظاهر جمال ، جنبه تشبيهي و ملموس کمال دارند در مقابل ، وجوه جلالـي عمـدتا خاصـيت تنزيهـي دارنـد» (نقره کار، ١٣٨٧: ١١٧) يکي از راه هايي که مي توان به حکمت هنر و زيبايي در اسلام پي برد، بحث تشبيه و تنزيه اسماء و صفات الهي است (پازوکي ، ١٣٩٢: ٨١) ايـن بحث اسماء وصفات در عرفان از اهميت ويژه اي برخوردار است (ميناآباد، ١٣٩١: ١٠٦) خصوصا در عرفان ابن عربي ٣ که معرفت خداوند مبتني بر جمع ميان تشبيه و تنزيه است «اينکه خداوند چگونه از مرتبه ذات احدي ، در مرتبه اسماء و صفات در عالم بروز کـرده اسـت بـراي هنرمنـد و معمار هم وجود دارند» (اعواني ، ١٣٧٥: ٣٣١) اين تجلي و بروز مبتني بر «سير دوري حقيقت است يعني حرکت از وحـدت بـه کثـرت يـا تجلـي اسماء جمالي -تشبيهي حق است که موجب خلق آدم مي شود و حرکت معکوس آن يعني سير از کثرت بـه وحـدت اسـت يعنـي تجلـي اسـماء جلالي حق تعالي است که وجود را از موجودات خلع مي کند» (طهوري ، ١٣٨٦: ٦) البته اين استنتاج وحدت از جمال و جلال ، عين حکمت است .