Abstract:
حضورفعال سنت و چهرههای سنتی (الگوهای کهن) درشعر معاصر عربی و الهام گیری شاعران ازآن دارای جایگاه ویژهای است، به خصوص این که شاعران دربیان اندیشهها، داوریها، دیدگاهها، دستورها و گرایشات وهمچنین در ترسیم رویاهای عاطفی وملموس خویش سمبل های خیالی خود را به تصویر میکشند و با زبانی مجاز به بیان آن می پردازند. گفتار حاضر میکوشد شگردهای فراخوانی شخصیتهای سنتی و دلالتهای آن را در راستای اندیشهی مرگ وزندگی در شعر عبدالوهاب البیاتی (1999-1926م) که یکی از پیشگامان شعر معاصرعربی است، مورد بررسی قرارمیدهد. ازآن روی که حضور شخصیتها و نمادهای سنتی ادبی، اسطوری، دینی، صوفی، تاریخی و فولکوریک در شعر البیاتی ازبسامد بالایی برخورداراست، شاعرنیز در القای مفاهیم مورد نظرخویش باهنرنمایی خاص خود از آنها الهام میگیرد. دراین مقاله با بیان این نمادها، دیالکتیک (رابطه) مرگ وزندگی در شعر عبدالوهاب البیاتی مورد بررسی قرار گرفته است.
Machine summary:
دیالکتیک مرگ و زندگی در شعر عبدالوهاب البیاتی شهریار گیتی1، مهتاب مجنون پور2 1 استادیار گروه زبان و ادبیات عربی، دانشگاه محقق اردبیلی 2 دانش آموخته کارشناسی ارشد زبان و ادبیات عربی، دانشگاه محقق اردبیلی چکیده حضورفعال سنت و چهرههای سنتی (الگوهای کهن) درشعر معاصر عربی و الهام گیری شاعران ازآن دارای جایگاه ویژهای است، به خصوص این که شاعران دربیان اندیشهها، داوریها، دیدگاهها، دستورها و گرایشات وهمچنین در ترسیم رؤیاهای عاطفی وملموس خویش سمبل های خیالی خود را به تصویر میکشند و با زبانی مجاز به بیان آن می پردازند.
دراین مقاله با بیان این نمادها، دیالکتیک (رابطه) مرگ وزندگی در شعر عبدالوهاب البیاتی مورد بررسی قرار گرفته است.
دراین پژوهش سعی بر این است؛ بانگاهی گذرا به سنت وشگردهای فراخوانی شخصیت های کهن وسنتی در اشعار عبدالوهابالبیاتی به واکاوی دفترهای شعری این شاعر در راستای اندیشه مرگ وزندگی پرداخته شود.
شاعران ادوارمختلف ازعصرجاهلی تاکنون عقیده خود را دربرابراین حقیقت بیان کرده اند و ما دراینجا به اختصارتصویری که شعرای هردوره ازمرگ وزندگی بیان داشته اندبیان می کنیم؛ "ابوالعتاهیة" اصل فلسفه زندگی وولادت رارهسپارشدن به سوی مرگ می داند، مرگی که همواره درحال هجوم بردن به انسان هاست واین اندیشه اودربعضی اشعارش نیزنمایان است: ألا یاموتُ!لم أرَمنک بُذا أتیتَ وماتحیفُ وماتُحابی کأنک قدهجمتَ علی مشیبی کماهجَم المشیبُ علی شبابی (ددیوان ابوالعتاهیه:: 3/57) "ابوتمام" ازمیان شاعران هم دوره ی خودبامرگ انس می گیرد وفرجام هرتجدیدوحیاتی رادر مرگ ونیستی می داند: أتأمَّلُ فی الدنیا تجدُّوتَعمُر وأنت غداً فیها تموتُ وتُقبَرُ (دیوان ابوتمام: 2/231) مساله مرگ زمزمه ی هرانسانی است، به ویژه اینکه درشعرمعاصررنگی ازرنج کشیدن شاعران معاصرازمساله مرگ وچگونه زیستن است.