Abstract:
یکی از مسائل مهم و چالشبرانگیز نفسشناسی، مسئله تجرد و عدم تجرد نفس است. در عصر حاضر و در میان دینپژوهان اسلامی، دیدگاه رایج تجرد نفس است که از سوی فلاسفه و متکلمان عقلمحور (کلام فلسفی) ارائه شده است. در مقابل، برخی از متکلمان نقلمحور و پیروان نگره «تفکیک» از جسمانیت و عدم تجرد نفس دفاع میکنند. تفکیکیان برای این مدعای خود از ادله گوناگونی بهره گرفتهاند که در این مقاله، ادله نقلی آنان تبیین، تحلیل و بررسی شده است. نگارنده با روش «مطالعه کتابخانهای» و با فحص در کتابهای اصلی و مرجع تفکیکیان و بهویژه آثار شیخ مجتبی قزوینی به این ادله دست یافته و آنها را در پنج عنوان «تعریف نفس به جسم»، «منشا آفرینش انسان»، «حدوث انسان»، «مغایرت نفس با علم و عقل» و «ذکر آثار مادی نفس» تحلیل کرده است. سپس با تحلیل توصیفی این ادله را نقد و بررسی نموده و نشان داده است که این ادله، توان اثبات جسمانیت نفس را ندارند.
One of the most important and challenging issues in egology is the issue of corporeality of the soul. In the present age, the common view among Muslim theologians is the incorporeity of the soul, which has been presented by rational philosophers and theologian (philosophical theology). In contrast, some narrative theologians and the followers of the "separation" view advocate physicality and non-incorporeity. The present paper analyzes the various narrated arguments presented by the separatists. Using the library method and examining the main separatist reference books, especially the works of Sheikh Mujtaba Qazvini, the author has obtained the following evidences and analyzed them in five titles: "definition of the soul as the body", "the origin of human creation", "contingency of man", "the contradiction of the soul with science and reason" and "mentioning the material effects of the soul". Then, using descriptive analysis, he has reviewed these arguments and shown that they do not have the ability to prove the corporeity of the soul.
Machine summary:
سؤالات اصلي و فرعي با توجه به مطالب بيان شده، روشن ميشود که سؤال اصلي اين تحقيق عبارت است از: «نقدهاي ادله نقلي مستمسک نگره تفکيک بر جسمانيت نفس چيست؟» همچنين سؤالات فرعي تحقيق عبارتاند از: «چرا تعريف نفس به جسم بر جسمانيت نفس دلالت ندارد؟»؛ «چرا منشأ آفرينش انسان بر جسمانيت نفس دلالت ندارد؟»؛ «چرا حدوث انسان بر جسمانيت نفس دلالت ندارد؟»؛ «چرا مغايرت نفس با علم و عقل بر جسمانيت نفس دلالت ندارد؟» و «چرا ذکر آثار مادي نفس بر جسمانيت نفس دلالت ندارد؟» ششم.
در موضوع بحث نيز اينگونه است و پيروان این نگره اهتمام خاصي به ادله نقلي دارند و معتقدند: با مراجعه به آيات و روايات، جسمانيت و عدم تجرد نفس آدمي استنتاج ميشود (اصفهاني، 1385، ص42-69؛ تهراني، 1333، ج2، ص39-43؛ مرواريد، 1418ق، ص225-229).
بنابراين اگرچه اين روايت با سند و دلالتي مطلوب بر جسمانيت نفس دلالت دارد، ليکن با اين وجود، خبر واحدي است که حداکثر موجب ظن و نه يقين در انسان ميشود و با بسياري از ادله عقلي و نقلي ديگر که بر تجرد نفس دلالت دارند، در تعارض است (قدردان قراملکی و قدردان قراملكي، 1397، ص5-34).
تحليل و بررسي در نقد و بررسي اين دليل نقلي تفکيکيان چند نکته قابل ذکر است: الف) عدم تلازم ميان حدوث و بقای جسماني: اگرچه ادله نقلي متعددي بر مادي بودن منشأ پيدايش انسان اشاره دارند، ليکن دلالتي بر جسمانيت و ماديت هميشگي نفس ندارند؛ زيرا تفکيکيان مدعي هستند که نفس افزون بر حدوث جسماني، داراي بقای جسماني نيز هست.