Abstract:
مبحث «رویا» بهمثابه دروازهای که از آن میتوان به عالم غیب راه یافت، همواره در آثار اندیشمندان مد نظر بوده است. با اینحال رویا در نگاه عرفا دارای زوایای گوناگونی است. شنکره (Shankara)، عارف و فیلسوف برجسته هندو، ازجمله اندیشمندانی است که در نظام فکری خود از ابعاد گوناگونی به این مبحث توجه کرده است. یکی از مهمترین این ابعاد، بعد هستیشناختی است؛ به این معنا که رویا را از یک حالت فردی ـ که در آن، موجودی بهنام انسان در ساعاتی از شبانهروز حالتی بهنام خواب دیدن را تجربه میکند ـ خارج کرده، آن را در گستره عالم هستی بررسی نموده است. از این زاویه، «رویا» ـ یعنی چیزی که در برابر واقع قرار میگیرد ـ مستلزم کاوشهای متافیزیکی خاصی است. از این منظر، شنکره معتقد است: کل جهان هستی همچون رویایی است که از برهمن (Brahman) صادر شده است. این نوشتار کوشیده است با واکاوی آثار شنکره و بررسی رویا در دو سطح انسانی و جهانی، وجوه رویا دانستن عالم هستی از منظر ایشان را بررسی کند.
As a gateway through which one can enter the unseen world, the scholars have always considered the subject of "dream" in their works. However, dream has different aspects from the perspective of mystics. Shankara, a prominent Hindu mystic and philosopher, is one of the scholars who has considered this issue from various aspects in his system of thought. One of its most important aspects is its ontological aspect; it means he does not consider dream as a personal state - in which human being experiences the state of dreaming during the day or night - and has studied this subject in the realm of universe. From this point of view, "dream" – i.e. the opposite of reality - requires special metaphysical explorations. Considering this point of view, Shankara believes: the whole universe is like a dream issued by Brahman. Analyzing the works of Shankara and studying dream on both human and global levels, this article has tried to examine the aspects of considering the universe as a dream, from his perspective.
Machine summary:
ايشان نخست در يک سطح، رؤيا را بهمثابه حالتي از حالات نفس انساني واکاوي ميكند، سپس در سطحي عميقتر و از منظري ژرفتر رؤيا را از يک بُعد هستيشناختي بررسي مينمايد؛ به اين معنا که رؤيا را از يک حالت فردي ـ که نمايانگر آن است که موجودي به نام انسان در ساعاتي از شبانهروز، حالتي بهعنوان خواب ديدن را تجربه ميکند ـ خارج کرده و آن را در گسترۀ عالم هستي بررسي نموده است.
براي تبيين اين ديدگاه لازم است نخست مسئلۀ رؤيا از ديدگاه شنکره روشن گردد، سپس با واکاوي ابعاد هستيشناختي اين بحث در نظام فکري ايشان و بحث از برهمن بهعنوان خالق جهان هستي و مايا (Maya) بهمثابه تجلي او، وجوه رؤياگون دانستن عالم هستي از ديدگاه ايشان مشخص شود.
شنکره در نخستين گام، هرگونه آفرينش از عدم را طرد ميکند و بيان ميدارد که نميتوان به ظهور هستي از نيستي معتقد شد (شايگان، 1362، ج2، ص849)؛ همچنانکه نميتوان از نظريه «عليت» در شکل معمول آن، براي تبيين نظريه خلقت استفاده کرد؛ زيرا مستلزم تمايز و دوگانگي ميان علت و معلول است و مطابق منش «وحدت وجودي» شنکره هيچ تمايز و دوگانگي در هستي وجود ندارد و هرچه هست برهمن است (شانكره چاريه، 1965، ساترا 2، 9/3).
3. وجه ديگر رؤيا خواندن جهان هستي آن است که جهان اگرچه نمودي از حقيقت است و نه خود حقيقت، اما از نظر شنکره اين هرگز بهمعناي پوچ و عبث بودن نيست، بلکه درست مانند رؤيا، نه ميتوان آن را يک امر واقعي دانست و نه ميتوان غيرواقعي دانست.