Abstract:
بطورکلی، اهداف تعیین شده در اسناد بالادستی نظام جمهوری اسلامی ایران در حوزه فضای مجازی، آنچنان که باید و شاید محقق نگردیده است. نوشتار حاضر با طرح این سوال اصلی که چرا سیاستگذاری فضای مجازی در ایران در دستیابی به اهداف مندرج در اسناد بالادستی، ناکام بوده است؟ در صدد برآمده تا با کاربست روش توصیفی- تبیینی که از جمله روشهای کیفی محسوب میشود، از منظری آسیبشناسانه و مبتنی بر نظریه پساتوسعهگرایی، علل این ناکامیها را تبیین نماید. یافتههای این بررسی حاکی از آن است که تکیه بر «الگوی نهادی» و سپس «الگوی گروهی» در امر سیاستگذاری فضای مجازی در ایران، زمینه ساز ناکامی سیاستگذاری فضای مجازی در دستیابی به اهداف کلان تعیین شده در این حوزه (از جمله، بومیسازی زیرساخت، تولید محتوای مناسب داخلی، افزایش سواد رسانهای و..) بوده است؛ حال آنکه سیاستگذاری فضای مجازی بر مبنای رویکرد «پساتوسعهگرایانه» میتوانست با برجستهسازی نیازهای اساسی و بومی کشور در عرصه فضای مجازی، تمرکززدایی و تقویت مشارکت مردمی و نهادهای مدنی در تصمیمگیری و اجرای سیاستها در حوزه فضای مجازی، زمینه تحقق اهداف مندرج در اسناد بالادستی در این حوزه را فراهم نماید.
In general, the goals set out in the upstream documents of the Islamic Republic of Iran in the field of cyberspace have not been achieved as they should have been. The present article raises the main question of why cyberspace policy-making in Iran has failed to achieve the goals set out in the upstream documents? It seeks to explain the causes of these failures from a pathological perspective based on post-developmentalist theory, using the descriptive-explanatory method, which is considered as a qualitative method. The findings of this study indicate that relying on the "institutional model" and then the "group model" in cyberspace policy in Iran, underlies the failure of cyberspace policy in achieving the goals set in this area (including, localization of infrastructure , Production of appropriate internal content, increase of media literacy, etc.); However, cyberspace policy-making based on the "post-developmentalist" approach could achieve the goals set out in the above documents by highlighting the basic and indigenous needs of the country in the field of cyberspace, decentralization and strengthening the participation of people and civic institutions in decision-making and implementation of policies in cyberspace.
Machine summary:
این درحـالی اسـت کـه اعمـال چنـین خط مشی هایی برای جامعۀ ایران که جمعیت قابل توجهی از مردم آن ، از فضای مجازی (شـامل اینترنت و اینترانت ) استفاده میکنند، آن گونه که باید و شاید، اصولی و آینده نگرانه نبـوده اسـت ؛ زیرا، این مهم را بیشتر مبتنی بر نگاه از «بالا به پایین » که منتهی به اتخـاذ سیاسـت هـای اغلـب سلبی ، تقابلی ، و بازدارنده است ، اجرا کرده و در ادامۀ آن ، برنامه های معطوف به حذف یا کنترل و نظارت را در دستورکار خود داشته و درعمل ، نقش مردم به مثابه «کنشگر»، نادیده گرفته شـده است .
سیاست گذاری در عرصۀ فضای مجازی ـکه موضوع اصلی پژوهش پیش رو است ــ بـه فعـالیتی بـا نیـت کنتـرل کـردن ، حکومت کردن یا اداره کردن برپایۀ مقررات گفته می شود (سین ، ۲۰۱۱)؛ بدیهی اسـت کـه ایـن نوع سیاست گذاری با معیار منافع عمـومی مـرتبط بـوده و مجموعـۀ ویـژه ای از اصـول را ارائـه میکند (فرهنگی، میرترابی و گلشنی، ۱۳۹۸: ۱۱۴)؛ بنابراین ، هر جامعه ای با توجه به موازین و خط مشیهای خود، دراین راستا برنامه ریزی میکند تا ازاین طریق ، امکان کنترل پیامدهای ناشی از این فضا را دراختیار بگیرد (مرادخواه عباسی و رضایی، ۱۳۹۵: ۳).