Abstract:
در عالم منثور «شخصیت» نبض ماجرا و خالق داستان خویش میباشد؛ در حقیقت عنصر داستانی «شخصیت» مدبرانهترین راهحل برای جذب مخاطب هست. شاکلة «شخصیت» مجموعهای از ویژگیهای عینی و ذهنی است و موفقیتآمیزترین مسیر برای خلق شخصیتی ماندگار، آشنایی با ابعاد گوناگون گیراترین شخصیتهای داستانی و تسلط بر اصول شخصیتپردازی میباشد به همین دلیل پژوهش حاضر قصد دارد بر پایة روش توصیفی-تحلیلی و با گردآوری اطلاعات به روش کتابخانهای و فیشبرداری از توصیفات ویژگیهای دو نمونه موردی از تاثیرگذارترین شخصیتهای تاریخ ادبیاتداستانی در ایران، به بررسی تطبیقی عنصر «شخصیت» در دو داستان کوتاه «بنبست» و «مردی در قفس» از استاد صادق هدایت و صادق چوبک بپردازد. در پژوهش فعلی، نخست تعاریفی کلیدی از مفاهیم بنیادین «داستان کوتاه»، «شخصیت» و پروندهی شخصیت ارائه میشود و نگاهی موشکافانه به خلاصة هر دو داستان کوتاه خواهد شد. سپس واکاوی نقش شخصیتهای اصلی و کارکردهای سایر شخصیتهای دو داستان کوتاه «بنبست» و «مردی در قفس» محوریت پژوهش قرار خواهد گرفت و در نهایت به شباهت-ها و تفاوتهای میان دو شخصیت اصلی «شریف» و «سیّد حسن خان» پرداخته خواهد شد. پژوهش پیشرو پس از تجزیة یافتهها به روش کیفی در نظر دارد تا نشان دهد که داستان کوتاه، جهانی اشباع-شده از انواع شخصیتهاست. همچنین قصد دارد بیان کند که شخصیت داستانی لبریز از نشانههایی آشکار و پنهان است، پیکرة شخصیت مملو از اختلالات روانی میباشد و دو شخصیت «شریف» و «سید حسن خان» در عین حال که تشابهاتی تاثیرپذیر از یکدیگر دارند، تفاوتهایی مشهود در میان آن دو هست که هر یک را منحصربهفرد میکند.
Machine summary:
شاکلۀ «شخصيت » مجموعه اي از ويژگيهاي عيني و ذهني است و موفقيت آميزترين مسير براي خلق شخصيتي ماندگار، آشنايي با ابعاد گوناگون گيراترين شخصيت هاي داستاني و تسلط بر اصول شخصيت پردازي ميباشد به همين دليل پژوهش حاضر قصد دارد بر پايۀ روش توصيفي-تحليلي و با گردآوري اطلاعات به روش کتابخانه اي و فيش برداري از توصيفات ويژگيهاي دو نمونه موردي از تاثيرگذارترين شخصيت هاي تاريخ ادبيات داستاني در ايران ، به بررسي تطبيقي عنصر «شخصيت » در دو داستان کوتاه «بن بست » و «مردي در قفس » از استاد صادق هدايت و صادق چوبک بپردازد.
در مقاله ي «نقد شخصيت در آثار داستاني صادق هدايت » از دکتر عليزاده و نظري انامق (١٣٩٠) پس از واکاوي عنصر «شخصيت » در داستان کوتاه «بن بست » به شيوه ي شخصيت پردازي غير مستقيم ٣ در خلق شخصيت «شريف » با تکيه بر فقدان اعتماد به نفس در او به خصوص در قيافۀ ظاهريش که به نوعي هراس تبديل ميشود و عامل اصلي انزوا و عدم برخورد منطقي و صحيح وي با واقعيت شده بود، اشاره ميشود؛ همچنين نقدي بر شخصيت «شريف » وارد ميشود و در بطن وي، فردي متوهم تجلي مييابد که دچار اختلال عدم درک صحيح عينيت از وجود يا به تعبيري ديگر اختلالي موسوم به پارانويا ميباشد که در تصورات وي رفتار ديگران به طور عمد نوعي تهديد عليه او قلمداد ميشود و در افکار خود وسط شبه جامعه اي زندگي ميکند که ارکان خود را با ذهنيت خود ساخته و در واقع موجوديتي ندارد.