Abstract:
هدف این نوشتار بررسی و فهم واکنشها به انقلابهای غیر مسلح و مسالمتآمیز در خاورمیانه و شمال آفریقا است. برای نیل به این هدف، از روش توصیفی ـ تحلیلی استفاده شده است. تاثیرات سرایت بیداری اسلامی که ظرف مدت کوتاهی سراسر خاورمیانه و شمال آفریقا را در بر گرفت، این منطقه ژئواستراتژیک را در معرض تحولات عظیمی قرار داده است که بی شک متضمن استقرار نظمی نوین در آینده خواهد بود. در این راستا کشورهای منطقهای و فرامنطقهای با هدف حفظ معادلات و نظم سیاسی موجود در خاورمیانه و شمال آفریقا و جلوگیری از تشکیل نظام سیاسی مبتنی بر مردمسالاری دینی در این منطقه در جهت به شکست کشاندن و ناکامی انقلابهای غیر مسلح در خاورمیانه و شمال آفریقا گام بر میدارند. از اینرو، پژوهش حاضر در پی پاسخگویی به این سوال است که با وقوع انقلابهای غیر مسلح در خاورمیانه و شمال آفریقا، پاسخها و واکنشها به این تحولات چگونه بوده است؟ یافتههای پژوهش نشان میدهد با توجه به اهمیت راهبردی خاورمیانه و شمال آفریقا در سیاست خارجی و امنیتی کشورهای منطقهای و بینالمللی مخالف نظم نوین به خصوص عربستان و آمریکا، این کشورها در اتحادی استراتژیک و با اتخاذ استراتژی مقاومت سعی دارند تحولات سیاسی و امنیتی این منطقه را در راستای منافع و سیاستهای منطقهای خود مدیریت نمایند و از وقوع تحولات بنیادین و دموکراسی خواهانه در ساختار سیاسی کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا به نفع محور مقاومت به رهبری جمهوری اسلامی ایران ممانعت ورزند.
This article aims to examine and understand the reactions to unarmed and peaceful revolutions in the Middle East and North Africa. To achieve this goal, a descriptive- analytical method has been used. The effects of the Islamic Awakening campaign, which spanned the Middle East and North Africa for a short time, have exposed this geostrategic region to enormous developments that will undoubtedly entail a new order in the future. In this regard, regional and transregional powers aim to maintain the existing political equations and order in the Middle East and North Africa and to prevent the formation of a political system based on religious democracy and to defeat the unarmed and peaceful revolutions in the Middle East and North Africa. Therefore, the present study seeks to answer the main question of how the responses and reactions to these developments occurred towards the unarmed revolutions in the Middle East and North Africa. The findings show that given the strategic importance of the Middle East and North Africa in the foreign and security policies of regional and transregional actors opposed to the new order, especially Saudi Arabia and the United States, they try to forge political alliances by adopting a strategy of resistance and manage the region’s security in line with their regional interests and policies. They seek to prevent fundamental and democratic changes in the political structure of the countries in the Middle East and North Africa in favor of the resistance axis led by the Islamic Republic of Iran.
Machine summary:
حتي در رژيم هايي که سقوط کرده اند؛ نظير تونس و مصر، ممکن است انقلابيون صبر خود را با مشاهده عدم قطعيت ها و اين مصالحه گري هاي کنوني پيرامون حيات سياسي دموکراتيک از دست دهند و احتمال اعتراضات با مطالبات فراگير آغاز شود؛ چون زمينه هاي بي قراري در جامعه و عدم وجود تغييرات بنيادين در ساختارها و نهادهاي کنوني اين کشورها و دخالت خارجي در تصميم گيري ها در اين کشورها همچنان وجود دارد و گفتمان هاي حاکم نتوانسته اند به تصور اجتماعي مردم تبديل شوند و هژموني خود را از طريق توليد انديشه و اقناع در جهان عرب تثبيت کنند.
در اين راستا بايد گفت ، اگرچه انقلاب هاي مسالمت آميز و غيرمسلح مردمي که خود ريشه در مولفه هاي متعدد اقتصادي - اجتماعي و سياسي اين جوامع داشت ، با هدف گذار از اقتدارگرايي به شکل مردم سالارانه اي از حکومت در خاورميانه و شمال آفريقا صورت گرفت ؛ اما بازيگران منطقه اي و فرامنطقه اي مخالف نظم و ساختار نوين به ويژه عربستان و آمريکا، در راستاي حفظ و تامين اهداف و منافع منطقه اي خود و با هدف ممانعت از تشکيل نظام سياسي مبتني بر دموکراسي و حاکم نشدن الگوي نظم شيعي بر معادلات منطقه در صددند با تاثيرگذاري بر اين جنبش ها، زمينه ناکامي و شکست آنها را فراهم کنند.