Abstract:
نفسشناسی صدرالمتالهین به جهت نوآوریهایی خاص مانند حرکت جوهری و حدوث جسمانی نفس به گونهای متمایز تکون نفس و ارتباط با بدن و بقای نفس پس از بدن را تبیین کرده و از بسیاری چالشهای نفسشناسی فلسفی دوگانهانگارانه عبور کرده است. نگاه به نفس در نفسشناسی حکمت متعالیه صدرالمتالهین هم از حیث ذات و هم از حیث تعلق به بدن بوده است. تعریف ناظر به حیث تعلقی نفس به بدن به طور کامل تبیین شده است، اما این تعریف را نمیتوان برای نفسشناسی از حیث ذات نیز در نظر گرفت. تعریف برآمده از نفسشناسی مبتنی بر ذات چیزی شبیه به حدود اشیاست؛ میزان دور شدن از ماده به معنای فقدانها و میزان تحقق ادراک در هر موجودی معرف نفس هر موجود و ویژگیهای ممیزه آن نوع است که شامل همه موجودات جهان میشود و مبتنی بر سریان حیات و علم در همه اجزای جهان است. این نوع هویتبخشی به نفس هماهنگی کاملی با محتوای وحدت تشکیکی وجود، یگانهانگاری غیرفیزیکالیستی نفس و بدن، شواهد آیات و تجربههای بشر در علوم گوناگون دارد.
Due to specific innovations such as essential motion and the physical origination of the soul, Mulla Sadra's study of the soul has explained the creation of the soul and its relationship with the body as well as the survival of the soul after the body in a distinctive manner. Besides, it goes beyond many challenges of the dualist philosophical study of the soul. In Mulla Sadra's transcendental philosophical study of soul, looking at the soul is both from the viewpoint of the essence and from the viewpoint of its belonging to the body. The definition pertaining to the soul's belonging to the body has been completely explained; however, it cannot be considered for the study of soul from the viewpoint of the essence. The definition originated from the study of soul based on the essence is something like the 'limits of things'. The extent of distancing from the matter means lacking, and the extent of realization of perception in any being defines the soul of that being and the distinctive features of that type, which includes all beings of the universe and is based on flow of life and knowledge in all particles of the universe. This type of giving identity to the soul is quite in harmony with the content of gradational unity of existence, the non-physical identity of soul and body, and evidences from the Quranic verse and human experience in various sciences.
Machine summary:
تعریف برآمده از نفسشناسی مبتنی بر ذات چیزی شبیه به حدود اشیاست؛ میزان دور شدن از ماده به معنای فقدانها و میزان تحقق ادراک در هر موجودی معرف نفس هر موجود و ویژگیهای ممیزه آن نوع است که شامل همه موجودات جهان میشود و مبتنی بر سریان حیات و علم در همه اجزای جهان است.
اگرچه تبیین حقیقت نفس در حکمت متعالیه با توجه به ذائقه عرفانی صدرالمتألهین ازیکسو و توجه تام او به مباحث نفسشناسی پیشینیان مانند ابنسینا از سوی دیگر دارای غنا و عمق ویژهای است؛ با این حال این تعریف ارائهشده از نفس که عموماً دانشجویان و طالبان علم از آن آغاز میکنند همان تعریف مرسوم ارسطویی ابنسینایی است که همخوانی و انطباق کامل با نفسشناسی صدرا را که بیشتر ناظر به نفس با توجه به ذات است ندارد.
در حقیقت تعریف ارائهشده در نفسشناسی طبیعی که تقریباً تکرار مباحث نفسشناسی ابنسیناست با نفسشناسی صدرالمتألهین که در الهیات بیان شده و ناظر به حیث ذاتی نفس است چندان انطباقی ندارد؛ بهگونهایکه میتوان مطالب مشایی بیانشده از نفسشناسی ابنسینا را به طور کامل از نفسشناسی صدرالمتألهين حذف کرد، اما در عین حال هیچ چیز از نفسشناسی صدرا نکاست؛ چراکه صدرالمتألهین را باید در یک نگاه دقیق مبتنی بر مبانی فکری او مانند وحدت وجود، حرکت جوهری و...
با توجه به مساوقت علم و حیات با وجود در حکمت متعالیه میتوان گفت اگرچه در هر سلولی اطلاعات فراوانی نهفته است، اما به میزان ادراک این اطلاعات، علم که همان حقیقت نفس یا هویتبخش به آن است حاصل میگردد.