Abstract:
بیان مسیله:
در الگوی مورد توافق والاس از هنر اندیشیدن، مرحله سوم، روشن شدگی است که همچنان به عنوان مسیله ای برای تفکر طراحانه باقی مانده است. بدون توان درک حل مسیله و روشن شدن آن در لحظه، فهمی از تفکر طراحانه ممکن نمی شود. به دلیل درلحظه بودن این روشن شدن و خصلت روشن شدن کلی، ارایه درکی متناسب از آن ناممکن مانده است. اغلب روش های گوناگونی در نفی رویارویی مستقیم طراح با مسیله و ارجاع آن به آموزش های قبلی شکل گرفته اند. این بدان معناست که فهم بی واسطه از موقعیت طراحی امکان پذیر نیست. اما شواهدی در دست است که نشان دهنده فهم بی واسطه از مسیله طراحی است. پرسش های تحقیق حاضربدین شرح هستند: آیا به واقع فهم بی واسطه از موقعیت طراحی امکان پذیر است؟ در صورت مثبت بودن، سازوکار آن چیست؟ چه نسبتی با تفکر مولد دارد؟ چه تاثیری بر آموزش معماری می تواند داشته باشد؟
هدف پژوهش:
تحقیق حاضر درصدد آن است تا با مشاهده عملی طراحی معماری، فهم درلحظه و بی واسطه از مسیله طراحی را مورد واکاوی قرار دهد.
روش تحقیق:
تحقیق حاضر از نوع کیفی است. برای گردآوری اطلاعات، از تکنیکی استفاده شده است که سابقه دیرینه ای در تحقیقات روانشناسی تفکر و به تبع آن طراحی پژوهی دارد؛ تکنیک فکرکردن با صدای بلند (Think aloud). در این تکنیک از مصاحبه های عمیق با دانشجویان طراحی معماری بهره برده شده و تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از صورت تغییر یافته ای از روش گلداشمیت است. جهت تکمیل مباحث از منابع کتابخانه ای استفاده شده است.
نتیجه گیری
پژوهش حاضر الگوی سه مرحله ای درون-نگری را معرفی می کند. در ابتدا طراح متوجه شکاف های ذاتی مسیله طراحی می شود. این شکاف ها نشانه هایی از ارتباطات ساختاری را درون خود دارند و فهمیدن این ارتباطات ساختاری سبب بروز سازماندهی های نویی برای مسیله طراحی می شود. این مراحل می توانند به صورت یک چرخه پی درپی با هم مرتبط باشند. الگوی درون-نگری نشان می دهد که طراح قادر به فهم بی واسطه مراحل فوق است.
Machine summary:
پرسشهای تحقیق حاضر اینها هستند: آیا به واقع فهم بیواسطه از موقعیت طراحی امکانپذیر است؟ در صورت مثبتبودن، سازوکار آن چیست؟ چه نسبتی با تفکر مولد دارد؟ چه تأثیری بر آموزش معماری میتواند داشته باشد؟هدف پژوهش: تحقیق حاضر درصدد آن است تا با مشاهدۀ عملی طراحی معماری، فهم درلحظه و بیواسطه از مسئلۀ طراحی را مورد واکاوی قرار دهد.
این مطلب را پیشتر از همان مقطع زمانی برخی از پژوهشگران در عرصۀ روانشناسی تفکر به عنوان نمونه، کینش و وان دایک (Kintsch & van Dijk, 1978) نیز بیان میکردند و بر اساس نوع این نظر، گرینو (Greeno, 1977) بصیرت را کشف قابلیت کاربرد یک طرحوارۀ از قبل موجود در یک موقعیت تازه معرفی میکرد.
تحقیق حاضر به دنبال روشنشدن این پرسشها است: 1- آیا فهم در لحظه از مسئلۀ طراحی و یا همان درون-نگری امکانپذیر است؟ اگر آری، سازوکار آن به چه صورت است و نسبت آن با خلاقیت چیست؟ همچنین چه تأثیری بر شیوههای آموزش معماری میتواند داشته باشد؟ پیشینۀ تحقیق یکی از مطالعاتی که میتوان آن را آغازگر مطالعاتی دانست که ریشه در مشاهدات عملی دارد، تحقیق مشهور با عنوان مولد اولیه از جین دارکی (Darke, 1979) است.
دانشجو دربارۀ خانهای صحبت میکند که با آن که هنوز به وجود نیامده؛ اما نیازمندیهای درونی آن توسط دانشجو به صورت بیواسطه و درلحظه فهمیده میشود و این فهمیدهشدن چنین انعکاسی دارد: این خانه باید طوری دیده شود که معلوم باشد فرم آن به خاطر درختان موجود در سایت چنین شکستی پیدا کرده است (تصویر 8-ج).