Abstract:
با توجّه به روند تحوّلات نظام اقتصاد سیاسی جهانی، درک صحیح از مقولة سیاست خارجی کشورهای با نظام اقتصادی نفت محور اهمّیت دوچندان دارد. باوجود پژوهش های بسیاری که در پی شناخت چگونگی شکل گیری سیاست خارجی در این کشورها انجام شده است، تبیین سیاست خارجی این کشورها با توجّه به فراوانی عوامل اثرگذار، بسیار دشوار است؛ امّا بهنظر می رسد نظرات کاکس بستر مناسبی را برای فهم و درک چگونگی شکل گیری سیاست خارجی در این کشورها ارائه می دهد. نوشتار پیش رو این پرسش کلیدی را مطرح می کند که نظام تولیدی نفتمحور چه تأثیری بر سیاست خارجی دولت های نفت محور دارد؟ برمبنای آراء کاکس بهنظر می رسد ساختار تولید نفت محور با ایجاد روابط اجتماعی تولید و پیکربندی دولت، بر شکل گیری سیاست خارجی در این کشورها تأثیری اساسی دارد؛ بهعبارت دیگر کنش سیاست خارجی در این کشورها درادامة روابط اجتماعی تولید و درراستای بازتولید انحصار بهره مندی از نفت قرار دارد. از این رهگذر هدف پژوهش حاضر بررسی و فهم چگونگی رابطة نظام تولیدی نفت محور و سیاست خارجی است. یافته های نوشتار با تأکید بر نظرات کاکس و روش بنیادی اکتشافی، نشان می دهد که منافع و تمایلات طبقات و نیروهای اجتماعی مسلّط در روابط اجتماعی تولید نفت محور، تأثیر اساسی بر کنش سیاست خارجی در کشورهای با نظام اقتصادی نفت محور دارد.
Considering the evolution of the global political economy system, the concise understanding of the category Foreign policy of countries with oil-based economic systems is an important axis of the dual system. Despite numerous studies that have been conducted to understand the formation of foreign policy in this countries, it is very difficult to explain the foreign policy of these countries due to the multitude of effective factors. But it seems that Cox's views provide us with a suitable platform for understanding how foreign policy is formed in these countries. The present study raises the key question of what effect does the oil-based production system have on the foreign policy of oil-based governments? According to Cox’s opinions, it seems that the structure of oil-based production has a basic effect on the formation of foreign policy in these countries by establishing social relations of production and government configuration; In other words, the action of foreign policy in these countries is in the continuation of social relations of production and in order to reproduce the monopoly of oil exploitation. In this way, the purpose of this study is to investigate and understand the relationship between the oil-based production system and foreign policy. The findings of this study, emphasizing Cox's opinions and the fundamental exploratory method, show that the interests and tendencies of the dominant classes and social forces in the oil-based social relations have a basic effect on the action of foreign policy in countries with an oil-based economic system.
Machine summary:
نوشتار حاضر ضمن مفروضانگاشتن اهميت فوقالعادة نظام اقتصادي در شکل دهـي بـه ديپلماسي اين کشورها، در پاسخ به اين پرسش که نظام توليـد نفـت محـور چـه تـأثيري بـر سياست خارجي دولـت هـاي نفـت محـور دارد؟ اسـتدلال مـيکنـد کـه سـاختار اقتصـادي نفت محور بـا ايجـاد روابـط اجتمـاعي توليـد و پيکربنـدي دولـت ، نقشـي تعيـين کننـده در شکل گيري کنش سياست خارجي در اين کشورها دارد؛ بنابراين در تحليل نهـايي، مـي تـوان گفت که سياست خارجي دولت هاي نفت محور از نظام توليدي نفت محور متـأثر اسـت و در امتداد روابط اجتماعي توليد قرار دارد.
در اين چارچوب نوشتار پيش رو ضمن بررسي و تشريح نظريـۀ کـاکس ، بـا توجـه بـه تفاوت مدلهاي اقتصادي بررسي شده به وسيلۀ کـاکس بـا نظـام اقتصـادي در ايـن کشـورها نظريۀ نظام توليد آسيايي را (به عنوان يک الگوي نظري کمکي) بررسي خواهـد کـرد؛ سـپس به تبيين حالت روابط اجتماعي توليد نفت محور و نيز پيکربندي دولـت نفـت محـور خواهـد پرداخت .
در همـين راسـتا و در اقـدامي نوآورانه ، در نوشتار پيش رو تلاش خواهد شـد تـا براسـاس الگـوي کـاکس ، تـأثير روابـط اجتماعي توليد به عنوان متغير مستقل بر کنش سياست خارجي به منزلـۀ متغيـر وابسـته تبيـين گردد؛ بنابراين سياست خارجي به مثابۀ يکي از کنش هاي دولت ، بازتابي از منافع و تمـايلات طبقات و نيروهاي مسلط است که ازراه روابط قدرت (وجه عيني)، نهادهـا و ايـدههـا در آن منعکس ميشود؛ به عبارت ديگر، با توجه به تمايل و خواست طبقـات مسـلط بـه بازتوليـد ساختار توليد و نظر به تأثير اين طبقات بر دولت ، اين طبقات ميکوشند سياست خـارجي را نيز درراستاي بازتوليد ساختار توليدي هدايت کنند.