Abstract:
باستان گرایی، همان archaism است که به معنای کهنگی، رجعت به گذشته و اصالت دادن به دوران باستان است . همچنین متضمن رجعت و گرایش عاطفی و رومانتیک به یادمان های ایران پیش از اسلام یا عناصر ایرانشهری دوران اسلامی نیز است . باستان گرایی پدیده مدرن و متاخر است که از اواخر عصر قاجار در فرهنگ سیاسی و اجتماعی ایران پدید آمد. باستان گرایی، از روزگار مشروطیت به بعد به تدریج به صورت مولفه ای تاثیرگذار در سیاست ایران مطرح است ، به گونه ای که امروزه نیز در حیات فکری ـ سیاسی این مرز و بوم موثر است (اکبری، ١٣٧٥ :٢٣-٢١) نگرش باستان گرایی در پی آن است که فضای مربوط به زمان گذشته را بازآفرینی کند و یک ایدئولوژی جدید بسازد. (بیگدلو، ١٣٨٠: ١٤-١١) یکی از مهم ترین اندیشمندان متجدد معاصر که جزو باستان گرایان اندیشه ی تاریخ معاصر ایران محسوب میشود میرزافتحعلی آخوندزاده است . او با رجوع به مولفه - های باستانی و به طور مشخص به مولفه های باستانی ایران قبل از اسلام ، اندیشه و تفکر خود را طرح ریزی کرد و از این طریق ، پاسخی به عقب ماندگی ایرانیان داد. ما در این مقاله برآنیم تا ضمن پرداختن و بررسی ماهیت باستان گرایی در اندیشه ی آخوندزاده ، به میزان تاثیرات اندیشه ی او بر فضای سیاسی و اجتماعی ایران در دوران پس از مشروطه بپردازیم . تفکرات و دیدگاه های میرزافتحعلی آخوندزاده دارای موافقان و مخالفان بسیاری است که نویسنده سعی بر آن داشته است تا به بررسی اندیشه ها بپردازد و از هرگونه جهت گیری و موضع گیری نسبت به هر دوی این جریان ها دور بماند
Machine summary:
(مصطفوي، ١٣٩١: ٥٤) آخوندزاده ، بيشک ، بر روي جريانات ادبي و به ويژه سياسي پس از خود بسيار تأثيرگذار بود و ردپاي آثار و انديشه هاي وي را ميتوان در پاره اي از نهادها و رجال عصر پهلوي به وضوح مشاهده کرد.
» (همان ١٣) اينکه آخوندزاده بعدها تا اين اندازه از ملايان و تعليمات و انديشه هايي که به واسطه آنها گسترش مييافت ، نفرت داشت ، تا حد زيادي به خاطر آشنايي با ميرزا شفيع و تحت تعليمات او بود.
(آدميت ، (25 :1349 غربگرايي و باستان گرايي؛ مؤلفه هاي فکري آخوندزاده آخوندزاده در چنين شرايطي ميزيست و متوجه عقب ماندگي جامعه خود شده بود و از سوي ديگر شاهد پيشرفت و ترقي غرب بود، در ميان اين همه سنت گرا و متجددي که در سر راه او قرار گرفتند پيشتر به سمت متجددين ميل پيدا کرد.
با مراجعه و مرور ديدگاه هاي آخوندزاده درباره ايران قبل از اسلام متوجه ميشويم که از نظر او در آن دوران ، تقريبا همه چيز در حد کمال خود بوده و معمولا عيب و نقصي در آن راه نداشته است .
اما حداقل به چند نکته در تحليل اين موارد ميتوان اشاره کرد: نخست آنکه ديدگاه هاي آخوندزاده قابل نقد تاريخي است ؛ چرا که او به جز نام بردن از چند پادشاه همچون نوشيروان و فريدون ، به طور دقيق مشخص نکرده است که دقيقا چنين شرايط بهشت گونه اي دقيقا در کدام مقطع از تاريخ واقعي ايران وجود داشته است .