Abstract:
رویتپذیری خداوند یکی از مسائل مهم مطرحشده در میان پیروان ادیان ابراهیمی بهشمار میآید. در جهان اسلام نیز طرح این موضوع در قرآن و سنت موجب شد تا مسلمانان در تبیین این مسئله چارهاندیشی کنند. غیر از عدهای از ایشان که به صراحت از اتصاف خداوند به صفات مختص ممکنات سخن میگفتند، بسیاری از مسلمانان خداوند را از صفات خاص ممکنات مبرا دانسته، معنای ظاهری رویتپذیری خداوند را با تنزیه خداوند از صفات امکانی سازگار نمییافتند. تاویل «رویت خداوند به تعلق علم ضروری به او» یکی از مهمترین تاویلاتی است که عمدتا از سوی برخی از امامیه و معتزله مطرح شده است. در این نوشتار سعی میشود تا از طریق توصیفی ـ تحلیلی، صحت این نظریه را باید از (1) بررسی صحت نامیده شدن «علم» به رویت؛ (2) بررسی امکان تعلق آن به خداوند؛ و (3) صحت تاویل رویت خداوند ـ بدان نحو که در قرآن و سنت مطرح شده ـ به علم ضروری مورد تامل قرار گیرد. بررسی این سه عنوان نشانگر قوت تاویل مذکور است؛ اما در عین حال با اشکالاتی مواجه است که ما را به گرویدن به نظریهای دقیقتر، یعنی «تاویل رویت به علم حضوری» متمایل میسازد.
Visibility of God is one of the important issues raised among the followers of Abrahamic religions. Paying attention to this issue in the Qur'an and Islamic tradition triggered Muslims to think of the ways to explain this issue. Except for some Muslims who clearly spoke about the attribution of the „attributes specific to possible beings‟ to God, Many Muslims consider God exempt from special attributes of possible beings, and do not find the apparent meaning of God's visibility compatible with God's transcendence (tanzih) from „the attributes of possible beings‟. The interpretation of "seeing God as having a „certain knowledge‟ of God" is one of the most important interpretations proposed mainly by some Imamiyya and Mu'tazila. I try to examine the accuracy of this theory, in this article, using a descriptive-analytical method, by (1) examining the accuracy of using „seeing‟ instead of “knowledge”; (2) investigating the possibility of attributing it to God; and (3) the correctness of the interpretation of seeing God as a „certain knowledge‟ - as stated in the Qur'an and the Sunnah. Examining these three titles shows the strength of the mentioned interpretation; but at the same time, it faces some problems that impels us to a more accurate theory, i.e. "interpretation of seeing God as „immediate knowledge‟”.
Machine summary:
در این نوشتار سعی میشود تا از طریق توصیفی ـ تحلیلی، صحت اين نظريه را بايد از (1) بررسي صحت ناميده شدن «علم» به رؤيت؛ (2) بررسي امکان تعلق آن به خداوند؛ و (3) صحت تأويل رؤيت خداوند ـ بدان نحو که در قرآن و سنت مطرح شده ـ به علم ضروري مورد تأمل قرار گیرد.
فخررازي در الاربعين و نيز در التفسير الکبير خود بيان ميکند که در نظر بلخي «رؤيت» قابل حمل بر علم ضروري است و ازاینرو، وي درخواست حضرت موسي( براي رؤيت را به درخواست ظهور اموري که موجب حصول علم ضروري شوند، تفسير کرده است (فخررازي، 1986، ج 1، ص 278؛ همو، 1420ق، ج 14، ص 354).
در برخي از آثاري که طی يک قرن پس از بلخي تدوين شده، تأويل «رؤيت» به علم ضروري و يا علم يقيني به خداوند ـ که بهمثابه تأويل ديگري از رؤيت خداوند نياز به تأملي منحاز دارد ـ به سبب ظهور آيات، بهعنوان يک نظريه و گاه در قالب «قيل» ـ معمولاً بدون ذکر قائل آن ـ مطرح شده و مدنظر قرار گرفته است (همداني، 1969، ص 294ـ295؛ همو، 1962 ج 4، ص 231ـ232؛ ج 15، ص 291؛ علمالهدي، 1250ق، ص 76و78؛ همو، 1998، ج 2، ص 218ـ219؛ همو، 1381، ص 266ـ267؛ طوسي، بيتا، ج 4، ص 535؛ ج 10، ص 347؛ زمخشري، 1407ق، ج 2، ص 156ـ157؛ خوارزمي، 1391، ص 530ـ532 و545ـ547؛ نيز ر.
اين اشکال بر نظريه «علم ضروري با واسطه ديدن آيات» وارد است؛ اما با توجه به بطلان رؤيت بصري و امکان حمل «رؤيت» بر علم ضروري بيواسطه به خداوند و يا علم حضوري به او، بدون آنکه تصرفي در ظاهر آيه صورت گيرد، ميتوان آيه را معنا کرد.