Abstract:
نظریۀ «انقلاب نسبت» بهعنوان یکی از مؤثرترین نظریههای مطرحشده در بحث تعارض ادلۀ علم اصول فقه، مورد توجه دانشوران اصولی قرار گرفتهاست. با توجه به جایگاه علمی شیخ عبدالکریم حائری بهعنوان مؤسس حوزۀ علمیۀ قم و لزوم توجهِ بیشازپیش به دیدگاههای ایشان، نوشتار حاضر با بررسی و تحلیل کتاب درر الفوائد در بحث انقلاب نسبت، به توصیف، تحلیل و نقد دیدگاههای ایشان دربارۀ نظریۀ انقلاب نسبت پرداختهاست. یافتههای پژوهش نشاندهندۀ این است که ایشان بسیار مختصر این نظریه را بررسی کردهاست، اما در همین مختصر، به جوانب مختلفِ این نظریه همچون «تبیین نظریه، بیان دیدگاه، اشکال اساسی نظریه، بیان برخی ضابطههای رفع اشکال، توجه به مبانی مؤثر در پذیرش یا انکار نظریه و نیز جایگاه آن در استنباط فقهی» پرداختهاست. البته دیدگاه ایشان دربارۀ نظریۀ انقلاب نسبت و برخی نکتههای مطرحشده در این باره ناتمام و دچار اشکال است.
The theory of Inqilab-e Nisbat (Changing the Relationship) as one of the most effective theories proposed in the discussion of the conflict between the evidence of ‘ilm al-usul (the science of the principles of jurisprudence) has been the focus of the usuliyin. Considering the academic status of Ayatollah ‘Abd al-Karim Haʼiri- Yazdi as the founder of the Islamic Seminary of Qom and the need to pay more attention to his views, by examining and analyzing Ayatollah ‘Abd al-Karim Haʼiri- Yazdi’s Durar al-Fawaʼid on Inqilab-e Nisbat, the present article analyzes and criticizes his views on the theory of Inqilab-e Nisbat. The findings of the research show that, although he has discussed this theory very briefly, he has discussed various aspects of this theory such as: explaining the theory, expressing his points of view, the main problems of the theory, stating some rules for solving the problems, paying attention to the effective foundations in accepting or denying the theory, and its place in jurisprudential inference. However, his views on the theory of Inqilab-e Nisbat and some of the points raised about this theory are incomplete and flawed.
Machine summary:
با توجه به آنچه مبدع این نظریه، ملااحمد نراقی دربارۀ این نوع شیوه از حلّ تعارض بیان کردهاست (نراقى، 1375، 350-351) و آنچه در عبارات دیگر اصولیان دربارۀ انقلاب نسبت مطرح شدهاست، میتوان انقلاب نسبت را چنین تعریف کرد: «انقلاب نسبت، روشی برای جریان قواعد باب تعارض، در موارد تعارض بیش از دو دلیل است که براساسِ این روش به تمام رابطهها و نسبتهای موجود بین ادلۀ متعارض توجه شده و براساسِ ضوابط و قرائن مشخص، قواعد باب تعارض را میان ادله جاری میکند» (شاکری، فخلعی و حائری، 1399، 59).
چون عام و مخصص متصل یک ظهور واحد را تشکیل میدهند (حائری یزدی، 682)، بنابراین از دید محقق حائری در مواردی که یکی از دو دلیلِ خاصْ متصل است، دلیلی برای ترجیح نسبتسنجی آن با دلیل عام وجود دارد و دیگر اشکال ترجیح بلامرجح یا بهتعبیری وحدت رتبۀ ادلۀ خاص در مسئله مطرح نخواهد شد، درنتیجه انقلاب نسبت در این فرض با مشکل ترجیح بلامرجح مواجه نیست و پذیرفتنی است.
ضوابط نسبتسنجی بین ادلۀ متعارض با توجه به اشکال بیانشده ازسوی محقق حائری دربارۀ انقلاب نسبت (ترجیح بلامرجح) و راه برونرفت از اشکال که وجود مرجح (به تعبیر ایشان اختلاف رتبه بین ادله برای نسبتسنجی) است، میتوان گفت وی نیز در کلمات خود به ضوابط نسبتسنجی بین ادله توجه داشتهاست، هرچند ممکن است برخی از ضوابط بهصراحت در سخنان ایشان منعکس نشده باشد.
Qom: Maktabat al-Fiqh wa Uṣūl al-Mukhtaṣah.
Buḥūth fī ʿIlm al-Uṣūl (Taqrīr Buḥūth al-Sayyid Muḥammad Bāqīr al-Ṣadr).