Abstract:
از قفقاز تا اقیانوس هند و اراضی جیحون تا مدیترانه همه زیر سلطه مغولان دوره ایلخانی بوده است. اسلام آوری نوادگان چنگیزخان و تغییر آیین ایشان از شمنیزم به اسلام سبب شد تا یکپارچگی حکومتی و مذهبی را در کرانه های تحت تسلط خود ایجاد کنند. هنر به عنوان عاملی موثر بر تجلی اندیشه اسلامی و عنصری فرهنگی در این دوره مورد توجه واقع شده بود. جنگ، مهاجرت و مذهب از عوامل مهم در فرایند فرهنگ پذیری است که در دوره ایلخانان با هر سه مورد مواجه هستیم. حمله مغولان به ایران، مذهب اسلام و همچنین مهاجرت هنرمندان به دربار ایلخانان سبب شد تا مضامین فرهنگی ایرانی با عناصر اسلامی و اندیشه هنری چین تجمیع شده و به مثابه عنصری از فرهنگ پذیری نمایان شود. که مسئله پژوهش حاضر است. چرا که نتایج حاصل از انطباق ماهیت، ساختار و ویژگی شناختی بصری الگوهای درون منسوجات سبب تعامل فرهنگی و انعکاس بصری کلام خدا و ارتباطش به عنوان عنصری زنده و پویا مشترکاتی را به همراه دارد که در اثر فرهنگ پذیری نمایان شده است. بررسی تمام عوامل فوق الذکر پاسخی است به این پرسش که چگونه هنرپارچه در دوره ایلخانی به عنوان یک پدیده در جهان متاورس می تواند عنصری از فرهنگ پذیری قلمداد شود؟ پژوهش حاضر از روش گردآوری دادهها بر پایه مطالعات( اسنادی- کتابخانه ای) شکل گرفته است و با رویکرد توصیفی- تحلیلی استفاده شده است.
From the Caucasus to the Indian Ocean and the lands of Jihun to the Mediterranean, all were under the
rule of the Mongols during the Ilkhanid period. The Islamization of the descendants of Genghis Khan and
the change of their religion from shamanism to Islam caused them to establish governmental and religious
unity in the banks under their control. Art was considered as an effective factor in the manifestation of
Islamic thought and a cultural element in this period. War, immigration, and religion are important factors
in the acculturation process, and we are faced with all three cases during the Ilkhanate period. The
invasion of the Mongols to Iran, the religion of Islam, and also the migration of artists to the court of
Ilkhans caused Iranian cultural themes to be combined with Islamic elements and Chinese artistic thought
and to appear as an element of acculturation. which is the problem of the present research. Because the
results of adapting the nature, structure and visual cognitive characteristics of the patterns in the textiles
cause cultural interaction and visual reflection of the word of God and its connection as a living and
dynamic element, brings commonalities that are visible as a result of acculturation. Examining all the
above-mentioned factors is an answer to the question of how art fabric in the Ilkhanid period as a
phenomenon in the metaverse world can be considered an element of acculturation? The current research
is based on the method of data collection based on (documentary-library) studies and is used with a
descriptive-analytical approach.
Machine summary:
حمله مغولان به ايران، مذهب اسلام و همچنين مهاجرت هنرمندان به دربار ايلخانان سبب شد تا مضامين فرهنگي ايراني با عناصر اسلامي و انديشه هنري چين تجميع شده و به مثابه عنصري از فرهنگ پذيري نمايان شود.
که خود شاهراهي در مواجه با فرهنگ هايي از اقوام مختلف را در برميگرفت و سپس مهاجرت هنرمندان ١٠ و صاحبان صنايع به سمت پايتخت هاي دولت ايلخاني سبب رواج هنر در سرزمين ها شد و عامل جنگ که پيشتر بدان اشاره شد نيز سبب شکل گيري استقرار مغولان در ايران و چين موکد اين فرايند بود در نهايت با آوردن دين اسلام در هر دو سرزمين و مذهب سبب يکپارچگي ايدئولوژ ي حاکم بر هنر هر دو گستره جغرافيايي بوده است .
تاثير حکومت ايلخانان دو نتيجه مهم براي نقاشي ايران داشت : يکي انتقال سنت هاي هنر چيني به ايران و ديگري کارگاه هاي سلطنتي به منظور هنرپروري که همين امر سبب کتاب نگاري نيز انجام شود در نسخه هايي مانند: منافع الحيوان از ابن بختيشوع که در سال( ٦٩٩ ه.
هنرپارچه بافي در دوران اسلامي تحت تاثير عواملي چون: دين ، فرهنگ ، باورهاي اجتماعي بوده است و بنا به گفته طالب پور: «تاثيرپذيري از دوره سونگ و يوآن چين از خصيصه هاي دوره حکومت ايلخاني مغول از هنر شرق دور مي باشد.
مربع ماندارين يکي ديگر از اين نشان هاي قدرت و سلطنت است که آن هم مشمول همين فرايند فرهنگ پذيري شده و از دربار چين به ايران آمده است .