Abstract:
اواخر دهۀ 70 میلادی تا اوایل دهۀ 90 میلادی، پاتنم نظریهای پروراند که به رئالیسم درونی مشهور بود و شعارش از این قرار بود: «ذهن و جهان در کنار یکدیگر به ذهن و جهان سروشکل میدهند». رئالیسم درونی دو مؤلفۀ اصلی داشت: نسبیت مفهومی و وابستگی صدق به اظهارپذیری عقلانی در شرایط ایدهآل. در این مقاله استدلال خواهد شد که در مؤلفۀ دوم؛ یعنی وابستگی صدق به اظهارپذیری عقلانی در شرایط ایدهآل، نوعی تعارض درونی وجود دارد. در این راستا، پس از شرح و تبیین این مؤلفه خواهیم دید که «ایدهآلسازی شرایط معرفتی» ناشی از تأکیدات پاتنم بر شهودات رئالیستی ما دربارۀ صدق است. همچنین خواهیم دید که پاتنم ترجیح میدهد از عبارت «شرایط به حد کافی خوب» به جای «شرایط ایدهآل معرفتی» استفاده کند. در ادامه استدلال خواهد شد که «شرایط به حد کافی خوب» ویژگیهایی دارند که با شهودات رئالیستیِ ناظر به صدق، تعارض پیدا میکنند. بدینترتیب، میتوان نتیجه گرفت که رویکرد پاتنم به صدق در دورۀ رئالیسم درونیاش حاوی نوعی تعارض درونی است.
During the 80s, Hilary Putnam developed a metaphysical viewpoint called 'internal realism'. Its slogan said, "the mind and the world together make up the mind and the world." According to Putnam, internal realism has two elements: 1) conceptual relativity and 2) seeing truth as idealized rational assertability. Here it will be argued that there is an internal incompatibility in the second element; i.e. truth as idealized rational assertability. To explain this incompatibility, firstly it will be shown that the idealization of rational assertability is duo to Putnam's emphasis on realistic intuitions of truth. Secondly, it will be shown that Putnam prefers to use 'sufficiently good conditions' instead of 'ideal conditions' to make a distinction between his idea and pierce's. Finally, it will be argued that some implication of 'sufficiently good conditions' is incompatible with those realistic intuitions of truth. Hence, one can conclude that there is an incompatibility in Putnam's attitude toward truth.
Machine summary:
در اين مقاله استدلال خواهد شد که در مؤلفۀ دوم ، يعني وابستگي صدق به اظهارپذيري عقلاني در شرايط ايده آل ، نوعي تعارض دروني وجود دارد.
در اين مقاله استدلال خواهد شد که در مؤلفۀ دوم ، يعني وابستگي صدق به اظهارپذيري عقلاني در شرايط ايده آل ، نوعي تعارض دروني وجود دارد.
2. Internal realism که پاتنم براساس ايده آل سازي خود در پي آن بود که شهودات رئاليستي ناظر به صدق (تواطي و تغييرناپذيري) را حفظ کند، اما استفاده از «شرايط به حد کافي خوب » مخالف اين داعيه است .
(Lynch, 2001) الف - چرا پاتنم از نظريه هاي غيرمعرفتي صدق ١ دست کشيد و تصويري معرفتي از صدق 2 ارائه کرد؟ ب - چرا پاتنم به اظهارپذيري عقلاني بسنده نکرد و به ايده آل سازي روي آورد؟ ج - مراد از شرايط ايده آل چيست ؟ پاسخ سؤال نخست تا حدي زيادي در ابتداي اين مقاله و هنگام نقل موضع پاتنم در قبال رئاليسم متافيزيکي طرح شده است .
پاتنم به صراحت ميگويد که «انکار وجود يک منظر بيروني منسجم ، يعني انکار نظريه اي که فينفسه و فارغ از هر مشاهده گري صادق باشد، يک چيز است و يکي دانستن صدق با اظهارپذيري عقلاني [=توجيه ] يک چيز ديگر» (d١٩٨١ ,Putnam)، اما چرا اين دو يکي نيستند؟ براي پاسخ به اين سؤال ابتدا بايد جايگاه درک متعارف و شهود رئاليستي در فلسفه ورزي پاتنم را بشناسيم .
New York: Cambridge University Press (Philosophical papers, v.
Cambridge [Cambridgeshire], New York: Cambridge University Press (Philosophical papers, v.
Cambridge [Cambridgeshire], New York: Cambridge University Press (Philosophical papers, v.