Abstract:
هدف: حسابرسان تحت تاثیرخواسته های متنوع ذینفعان زیادی هستند. به دلیل محدودیت زمانی ازحجم کاری بالاواسترس کاری برخوردارند. هدف پژوهش حاضر، تاثیرحجم کاری بیش ازحد، استرس کاری بر قصد جابجایی (گردش) حسابرس با درنظرگرفتن بهزیستی شغلی به عنوان نقش میانجی است. روش: توصیفی- همبستگی با تکیه برمعادلات ساختاری و از لحاظ هدف کاربردی است. جامعه آماری حسابرسان عضوجامعه حسابداران رسمی ایران بودند که 230 نفر نمونه آماری در سال 1400انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادهها، پرسش نامه حجم کاری، استرس کاری، قصد جابجایی حسابرس و بهزیستی شغلی بوده است. یافتهها: نتایج نشان داد؛ حجم کاری بیش از حد و استرس کاری برقصد جابجایی حسابرسی موثر بوده و اثرمثبتی داشته است؛ ونقش میانجی بهزیستی شغلی دراین مطالعه نیزتایید گردید. نتیجهگیری: بهزیستی شغلی یک ویژگی مطلوبی است، که با قصد ترک شغل مرتبط است، به این معنی که هرچه بهزیستی شغلی حسابرسان بیشتر باشد، قصد ترک خدمت و جابهجایی و استرس کاری، کمترخواهدبود. دانش افزایی: این مطالعه به درک تصمیم گیرندگان سازمانی و موسسات حسابرسی کمک میکند تا به بهزیستی شغلی حسابرسان در زمانهایی با حجم کاری زیاد و فشار روانی توجه ویژه کنند. و بتوانند انگیزه جابجایی یا ترک خدمت حسابرسان را کاهش دهند.
Purpose: Auditors are influenced by the diverse demands of many stakeholders. Due to time constraints, they have high workload and work stress. The aim of the current research is the effect of excessive workload, work stress on auditor turnover intention, considering job well-being as a mediator.Method: Method: Descriptive-correlation based on structural equations and is functional in terms of purpose. The statistical population of auditors were the members of Iranian Assocation of Certified Public Accountants, and 230 people were selected as a statistical sample in the year 1400. The data collection tool was the questionnaire of workload, work stress, intention to move the auditor and job well-being.Results: The results showed; Excessive workload and work stress for the purpose of audit relocation has been effective and has had a positive effect; And the mediating role of occupational well-being was also confirmed in this study.Conclusion: Job well-being is a desirable feature, which is related to the intention to leave the job, which means that the higher the job well-being of the auditors, the less the intention to leave the service and relocation and work stress.Contribution: This study helps the understanding of organizational decision makers and audit institutions to pay special attention to the occupational well-being of auditors in times of high workload and psychological pressure. and can reduce the motivation of auditors to move or leave the service.
Machine summary:
استرس کاري ، بهزيستي شغلي ، حجم کاري بيش از حد،قصدجابه جايي حسابرس مقاله پروهشي استناد: شهبازي ، زلقي و شيخي (١٤٠١)؛ بررسي نقش ميانجي بهزيستي شغلي دررابطه بين حجم کاري بيش از حد و استرس کاري بر قصد جابجايي حسابرس ، فصلنامه علمي دانش حسابداري مالي، مقاله پژوهشي، دوره ٩، شماره ٣، پياپي ٣٤، پاييز ١٤٠١، ١٠١-١٢١ تاريخ دريافت مقاله : ١٤٠١/٠١/٣١ تاريخ پذيرش نهايي: ١٤٠١/٠٥/١٣ ناشر: دانشگاه بين المللي امام خميني (ره ) © حق مؤلف نويسندگان / ١- مقدمه امروزه نياز به حرفه حسابرس ١به عنوان بخشي از فرآيند گزارشگري مالي و اطلاع دهي روز به روز درحال افزايش است (مرويان حسيني ولاري دشت بياض ،٥٩:١٣٩٤).
با توجه به مطالب بيان شده در اين مطالعه اين سوال مطرح است که آياحجم کاري بيش ازحد واسترس کاري حسابرسي تاثيري بر قصد جابجايي حسابرس دارد؟ و آيا بهزيستي شغلي در اين رابطه ميتواند به عنوان يک متغير ميانجي عمل نمايد؟ ٢-مباني نظري و توسعه فرضيه ها حسابرسي فرآيند منظم و سيستماتيک براي گردآوري و ارزيابي بدون سويگري خاص شواهد مربوط به فعاليت هاي اقتصادي و رويدادهاي مالي است و تطبيق اين ادعاها با معيارهاي از پيش تعيين شده و گزاش نتايج حاصل به مديران و سهامداران است (نيکخواه آزاد،٨:١٣٩٧).
با توجه به اينکه سطح معني فصلنامه علمي دانش حسابداري مالي ، مقاله پژوهشي ، دوره ٩- شماره (٣) ، پياپي ٣٤، پاييز ١٤٠١: ١٠١-١٢١ داري (٠/٠٠٠) از مقدار خطاي ٠/٠٥ کمتر است و ضريب معناداري t نيز (١٣/٥٧٤) از ١/٩٦ بيشتر، پس حجم کاري بيش از حد حسابرسي بر قصد جابه جايي حسابرس تاثير معناداري وجود دارد.
Investigating the role of burnout in the relationship between stress and job performance of auditors, Health Accounting Quarterly, 4 (1): 57-80.