Abstract:
هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش راهبردهای مدیریت هیجان مبتنی بر رویکرد زوج درمانی هیجان مدار بر بهبود عملکرد خانواده و رضایت زناشویی بود. روش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با پیشآزمون و پسآزمون با گروه کنترل و پیگیری دو ماهه بود؛ و جامعه آماری پژوهش 47 زوج متعارض مراجعهکننده به مراکز مشاوره شهر تهران در سال 1400 بود که پس از غربالگری با پرسشنامه عملکرد خانواده مکمستر (1950) و رضایت زناشویی انریچ (1998) 32 زوج به شیوه در دسترس انتخاب و در گروه آزمایش (16 زوج) و گروه گواه (16 زوج) به صورت تصادفی جایگزین شدند. گروه آزمایش به مدت هشت جلسه 90 دقیقهای تحت مداخله راهبردهای مدیریت هیجان مبتنی بر رویکرد زوج درمانی هیجان مدار جانسون (2004) قرار گرفت و گروه گواه هیچ مداخلهای را دریافت نکردند. دادهها با استفاده از تحلیل واریانس مختلط اندازههای مکرر تجزیه و تحلیل شد. یافتهها: نتایج حاکی از تاثیر مداخله راهبردهای مدیریت هیجان مبتنی بر رویکرد زوج درمانی هیجان مدار بر نمره عملکرد خانواده (0.001=F= 15.78 ,P) و رضایت زناشویی (0.001=F= 15.16 ,P) و پایداری این تاثیر در مرحله پیگیری بود. نتیجهگیری: نتایج پژوهش شواهدی را پیشنهاد میکند که مداخله راهبردهای مدیریت هیجان مبتنی بر رویکرد زوج درمانی هیجان مدار برای افزایش رضایت زناشویی و بهبود عملکرد خانواده در زوجهای دچار تعارض زناشویی روش مناسبی است.
Aim: The aim of this study was to determine the effectiveness of teaching emotion management strategies based on emotion-oriented couple therapy approach on improving family functioning and marital satisfaction. Method: The present study was a quasi-experimental with pretest and posttest with two-month control and follow-up group; The statistical population of the study was 47 conflicting couples who referred to counseling centers in Tehran in 1400. After screening with the Maxmaster Family Performance Questionnaire (1950) and Enrich Marital Satisfaction Questionnaire (1998), 32 couples were selected by convenience sampling method and in the experimental group (16 couples). ) And the control group (16 pairs) were randomly replaced. The experimental group underwent eight 90-minute sessions of emotion management strategies based on Johnson (2004) emotion-focused couple therapy approach and the control group did not receive any intervention. Data were analyzed using repeated measures mixed variance analysis. Results: The results indicate the effect of intervention of emotion management strategies based on emotion-oriented couple therapy approach on family performance score (F = 15.78, P = 0.001) and marital satisfaction (F = 15.16, P = 0.001). And the stability of this effect was in the follow-up phase. Conclusion: The results of the study suggest evidence that the intervention of emotion management strategies based on the emotion-oriented couple therapy approach is an appropriate method to increase marital satisfaction and improve family functioning in couples with marital conflict.
Machine summary:
پژوهش هاي فرا تحليلي اندازه اثر در درمان مشکلات زناشويي با شيوه زوج درماني رفتاري را ٠/٧٦، با شيوه شناخت درماني ٠/٦١ و در شيوه آموزي ارتباط را ٠/٩٠ نشان ميدهد (دنکوب و ميرزا، ١٣٩٨)؛ بنابراين ، يکي از بهترين شيوه هاي کارآمد در کاهش تعارض در زوجين براي افزايش رضايت زناشويي، تقويت سطح آگاهي و شناخت از طريق آموزي مهارت حل تعارض است (برکويچ ، ٢٠١٩).
در پژوهش هاي مختلف اثربخشي رويکرد زوج درماني هيجان مدار در بهبود افسردگي و افزايش کيفيت روابط زناشويي (دنتون ، وايتنبورگ و گولدن ، ٢٠١٧)، بهبود رضايت زناشويي زوجين و کنترل رفتار خانواده (جاويدي، ١٣٩٢)، افزايش رضايت مندي جنسي زوجين (جاويدي، سليماني، احمدي و صمدزاده ، ١٣٩٢) و بهبود علائم افسردگي و استرس پس از سانحه ناشي از روابط فرازناشويي (کريمي، سوداني، مهرابيزاده هنرمند و نيسي، ١٣٩٢) بررسي و تائيد شده است .
بنابراين طبق پژوهش هاي انجام شده تاکنون در خانواده درماني هيجان مدار فرض ميشود تعارض در زندگي زناشويي زماني اتفاق ميافتد که همسران قادر به ارضاي نيازهاي دلبستگي يکديگر براي ايمني، امنيت و رضايت نيستند، به عبارت ديگر روابط آشفتۀ زناشويي، نشان دهنده شکست زوجين در برقراري رابطه هاي همراه با الگوي دلبستگي ايمن است .
از آنجايي که هدف اين تحقيق بررسي ميزان اثربخشي آموزش راهبردهاي مديريت هيجان مبتني بر رويکرد زوج درماني هيجان مدار بر بهبود عملکرد خانواده و رضايت زناشويي است و با توجه به در دسترس بودن گروه شرکت کننده از روش نيمه آزمايشي با پيش آزمون و پس آزمون با گروه گواه و پيگيري دو ماهه استفاده شد.