Abstract:
در ﻧﮕﺎه اول ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﯽرﺳﺪ ﮐﻪ اﻗﺘﺼﺎد و ﻫﻨﺮ دو ﻣﻘﻮﻟﻪ ﻣﺠﺰا از ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﻫﺴﺘﻨﺪ، اﻣﺎ در ﺳﺎلﻫﺎی اﺧﯿﺮ ﻣﻘﻮﻟﻪ اﻗﺘﺼﺎد ﻫﻨﺮ" در ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت اﻗﺘﺼﺎدی و ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ از ﺟﺎﯾﮕﺎه وﯾﮋهای ﺑﺮﺧﻮردار ﺷﺪه و ﻣﺤﻘﻘﺎن اﯾﻦﺣﻮزه ﻣﻌﺘﻘﺪﻧﺪ ﮐﻪ اﻗﺘﺼﺎد و ﻫﻨﺮ ﻣﯽﺗﻮاﻧﻨﺪ در ﺗﻌﺎﻣﻞ ﺑﺎ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺑﺎﺷﻨﺪ و اﻗﺘﺼﺎد ﻫﻨﺮ، ﻫﻨﺮ را ﺑﺎ ﻧﺘﺎﯾﺞ اﻗﺘﺼﺎدی ﻣﯽﻧﮕﺮد. اﯾﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﻧﯿﺰ ﺑﺎ ﻫﺪف ﺑﺮرﺳﯽ ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﻮﺛﺮ ﺑﺮ ﺗﻮﺳﻌﻪ اﻗﺘﺼﺎد ﻫﻨﺮ) ﺑﺎ ﺗﺎﮐﯿﺪ ﺑﺮ ﻫﻨﺮﻫﺎی ﻧﻤﺎﯾﺸﯽ (ﺑﺎ روش ﺗﻮﺻﯿﻔﯽ-ﺗﺤﻠﯿﻠﯽ و ﮐﺘﺎﺑﺨﺎﻧﻪای اﻧﺠﺎم ﮔﺮﻓﺖ. ﯾﺎﻓﺘﻪﻫﺎی ﭘﮋوﻫﺶ ﻧﺸﺎن داد ﮐﻪ، در دﻧﯿﺎی ﭘﺮرﻗﺎﺑﺖ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ اﻣﺮوز، ﻫﻨﺮﻫﺎﯾﯽ ﻣﯽﺗﻮاﻧﻨﺪ ﺑﻘﺎی ﺧﻮد را ﺣﻔﻆ ﻧﻤﻮده و ﺗﻮﺳﻌﻪ دﻫﻨﺪ، ﮐﻪ ﺑﺘﻮاﻧﻨﺪ از ﻣﻨﻈﺮ اﻗﺘﺼﺎدی ﻧﯿﺰ آﺛﺎر ﻣﺜﺒﺘﯽ داﺷﺘﻪ و ﺳﻮدآور ﺑﺎﺷﻨﺪ. ﮔﺮﭼﻪ در اﯾﻦ راه ﭼﺎﻟﺶﻫﺎی ﺑﺴﯿﺎری ﭘﯿﺶ روی ﻫﻨﺮ اﺳﺖ. ﻣﻬﻤﺘﺮﯾﻦ ﭼﺎﻟﺶﻫﺎی ﭘﯿﺶ روی اﻗﺘﺼﺎد ﻫﻨﺮ ﻋﺒﺎرت ﺑﻮد از: 1. دﯾﺪﮔﺎه آرﻣﺎﻧﮕﺮاﯾﺎﻧﻪی ﻣﺘﻌﺼﺐ ﺑﻪ ﻫﻨﺮ و ﻫﻨﺮﻣﻨﺪ در ﻓﺮﻫﻨﮓ و ﺟﺎﻣﻌﻪ و ﻣﻤﺎﻧﻌﺖ از دﺧﺎﻟﺖ اﻗﺘﺼﺎد در ﻋﺮﺻﻪ ﻫﻨﺮ، 2. ﻣﺪاﺧﻠﻪ دوﻟﺖﻫﺎ در اﻗﺘﺼﺎد ﻫﻨﺮ، 3. ﻧﮕﺮاﻧﯽ از ﻧﮕﺎه اﺑﺰارﮔﺮاﯾﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﻫﻨﺮ و 4. ارزشﮔﺬاری ﻣﺎدی ﺑﺮ آﺛﺎر ﻫﻨﺮی. ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ در ﺧﺼﻮص ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﻮﺛﺮ ﺑﺮ ﺗﻮﺳﻌﻪی اﻗﺘﺼﺎد ﻫﻨﺮ ﺑﻪﺧﺼﻮص در ﺗﺌﺎﺗﺮ ﯾﺎﻓﺘﻪﻫﺎ ﻧﺸﺎن داد ﮐﻪ اﯾﻦ ﻋﻮاﻣﻞ ﺑﺮ اﻗﺘﺼﺎدﻫﻨﺮ ﺗﺎﺛﯿﺮﮔﺬار اﺳﺖ: 1. ﺗﻮﺟﻪ وﯾﮋه ﺑﻪ ﺗﻮﻟﯿﺪات ﻫﻨﺮی) ﻣﺎدهی اوﻟﯿﻪ (، 2. ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻫﺰﯾﻨﻪﻫﺎی ﺗﻮﻟﯿﺪ، 3. ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺗﻮزﯾﻊ و ﻧﻮع ﻣﺨﺎﻃﺐ، 4. ﺟﻠﺐ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪﮔﺬار ﺧﺼﻮﺻﯽ و 5. ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺣﻀﻮر دوﻟﺖ، ﮐﻪ در اﯾﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﺑﻪ اﯾﻦ ﻣﻮارد ﭘﺮداﺧﺘﻪ ﺷﺪ. ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ ﺗﻬﯿﻪﮐﻨﻨﺪﮔﺎن ﻫﻨﺮﻫﺎیﻧﻤﺎﯾﺸﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ دﯾﺪی ﻫﻤﻪﺟﺎﻧﺒﻪ ﻧﮕﺮ ﻫﻤﻪی زواﯾﺎی اﻗﺘﺼﺎدی ﻫﻨﺮﻫﺎی ﻧﻤﺎﯾﺸﯽ را در ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻪ و ﺑﺮای آن ﺑﺮﻧﺎﻣﻪرﯾﺰی ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ.
Machine summary:
اقتصاد هنر، هنرهاي نمايشي، تئاتر ١- مقدمه در نگاه اول به نظر ميرسد که اقتصاد١ (ترکيبي از توليد، توزيع و مصرف ) و هنر٢ (توانايي و مهارت آفريدن زيبايي و ترکيبي از آثار هنري، عاطفي و هنرمند) دو مقوله مجزا و منفک از همديگر هستند، اما با نگاهي دقيق تر ميتوان ديد که هنر را ميتوان به مثابه يک رشته صنعتي و کاربردي در نظر گرفت که ميتواند رابطه تنگاتنگي با اقتصاد داشته باشد، و در نهايت اقتصاد هنر٣ (که يکي از مفاهيم نوپايي است که در چندسال اخير به آن توجه شده است ) مي تواند، عرصه اي باشد که تلاقي اين دو را مورد بررسي قرار داده و با توسعه ي مفاهيم اقتصادي در دل هنر، به رشد و اعتلاي هنر کمک رساند، اقتصاد هنر ميتواند منجر به درآمدزايي هنر شده و در نهايت رشد و توسعه ي هنر را رقم بزند.
اين امکانات ، نيروي انساني ، ابزار و مقدوراتي هستند که بايد در خدمت حوزه ي فرهنگ قرار گيرند (رضايي، ١٣٨٢: ١٣- ١١٢)، و نگراني متوليان امر فرهنگ اين است که در پيوند اقتصاد و هنري مانند هنرهاي نمايشي، هنر ابزاري شود در دست اقتصاد و هنر را از اهداف معنوي و والاي خويش و رسالت هاي عاطفي- احساسي و زيبايي شناختي خويش دور سازد و هنر بشود ابزاري در دست اهداف اقتصادي و دولتي.