Abstract:
احزاب سیاسی درکشور ایران به معنای مدرن، برای نخستین بار در دوران عصر مشروطه شکل گرفتند. اما این احزاب نتوانستند فعالیت بلند مدتی داشته باشند. در این مقاله دلایل عدم تداوم نخستین احزاب سیاسی عصر مشروطه را در انطباق با نظریات دو اندیشمند علوم سیاسی یعنی «جوزف لاپالومبارا» و «ماینر واینر» بررسی می کنیم. پرسش اصلی ما این است که چه عواملی در عدم تداوم نخستین احزاب سیاسی عصر مشروطه تاثیرگذار بودند؟ و برای رسیدن به جواب این سوال، فرضیه خود را نیز چنین مطرح کرده ایم که «عدم اجرای پروژه مدرنیزاسیون در ایران آن زمان باعث شد تا زمینه های لازم برای پیدایش احزاب ایجاد نشود». از نظر این دو اندیشمند علوم سیاسی، احزاب در شرایطی می توانند تداوم داشته باشند و به فعالیت پویای خود ادامه دهند که جامعه فرایند مدرنیزاسیون را طی کرده باشد. در این پژوهش با استفاده از روش مروری و کتابخانه ای، موضوع را مورد بررسی قرار می دهیم.
The first experience of forming a political party in Iran dates back to the constitutional era. But these political parties were never able to have a continuous and useful activity in the Iranian society at that time, and after a short time, they disappeared and no trace of them remained. In this article, the reasons of non-continuity of first constitutional political parties are examined in terms of the views of two political thinkers, Joseph La Palombara and Miner Weiner. The main question is what factors contributed to the lack of continuity of the first political parties of the constitutional era? To answer this question, it is hypothesized that the non-implementation of the modernization project in Iran at that time prevented creating the necessary grounds for the emergence of parties. According to these two thinkers, parties can continue to exist if society has undergone the modernization process. In this study, the subject is addressed using the review and library method
Machine summary:
پرسش اصلي ما اين است که چه عواملي در عدم تداوم نخستين احزاب سياسي عصر مشروطه تاثيرگذار بودند؟ و براي رسيدن به جواب اين سوال ، فرضيه را نيز چنين مطرح کرده ايم که عدم اجراي پروژه مدرنيزاسيون در ايران آن زمان باعث شد تا زمينه هاي لازم براي پيدايش احزاب ايجاد نشود.
از اين رو اهميت احزاب و نقش آنها در توسعه و ثبات سياسي، افزايش مشارکت سياسي – اجتماعي و تحرک و تحقق دموکراسي در جوامع ، به خصوص جامعه ايران نيازمند تاکيد و تکرار نيست ، زيرا براي رسيدن به اهداف و آرمان هاي بزرگ اجتماعي و ملي هيچ کس نمي تواند بدون داشتن تشکيلات پشتيبان به اهداف خود برسد.
در پايان ، يک جمع بندي از تعاريف نوسازي داشته و آن را فرآيند پيچيده و چند لايه اي، جهت توسعه اقتصادي، سياسي ، اجتماعي ، تغييرات در نگرش و انقلاب در ارتباطات تعريف کرده است (١٠ :١٩٦٠,Abraham) مدرنيزاسيون عامل تشکيل احزاب (نظريه لاپالومبارا و واينر) براساس اين نگرش با نوسازي و عقلاني شدن اقتدار و ظهور جامعه مدني، زمينه براي پيدايي و فعاليت احزاب سياسي فراهم ميشود.
(١٩٦٦٤٩,LaPalombara&Weiner) ايران در دوران مشروطه يک جامعه در حال گذار بود و تحزّب فرايندي معکوس داشته است ؛ زيرا احزاب سياسي که تقريباً هم زمان با پيروزي انقلاب مشروطه و به طور مشخص در مجلس دوم سر بر آوردند نارسايي هاي فکري و سازماني فراواني داشتند.
بنابراين مهمترين دليل عدم تداوم احزاب مهم عصر مشروطه از ديدگاه اين دو انديشمند علوم سياسي، عدم اجراي پروژه مدرنيزاسيون در ايران آن زمان بود.