Abstract:
نهاد مرجعیتکل شیعه مقارن باآغاز سلطنت ناصرالدین شاه قاجار در ایران،در ساختار روحانیت شیعهپدیدار گردیدو اعتباریهمتراز بانهاد سلطنت، در قلمرو شریعتیافت.با توجه به نقش این نهاددر وحدت عقیدتی جهان شیعه وتأثیرات مواضع فقهی-سیاسی مراجع کلدر تحولات تاریخی،این پژوهش به شناخت چگونگی پیدایش آناختصاص یافته است.روش تحقیق توصیفی-تحلیلی است وبر اساس منابع آن عصر و تحقیقات معاصر انجامگرفته ونشان میدهدپس از سقوط صفویه و خروج مذهباز سیطره حکومت،بستر مناسب برای فعالیتجریانهای پویاتر شیعه فراهم شد وتغییر توازن میانمکاتباخباری و اصولیو ظهور پدیده-های تازه در ساختار مذهب محققگردید. آنگاه تشدیدرقابت بر سر اعلمیت در میان علمای اصولی، منازعات با فِرَق نوظهور شیخیه و بابیهو ضرورت مقابله مؤثر با تهدیدات محیطی،به ترتیب موجب: تکامل اندیشه مرجعیت، اتحاد روحانیتو اجماع بر نخستین مرجع کل گردید.نهاد مرجعیتکل با ریاست شیخ محمدحسن نجفیشکل گرفت و بانصّ او بر جانشینی شیخ مرتضی انصاریاستمرار یافت.پس از دورهای فترت در پی وفات شیخ انصاری و برقراری مجددرقابت،میرزا محمدحسن شیرازی با ایفای نقش رهبری در جنبش تنباکو،مقبولیت و مرجعیت عام یافت.
Simultaneously with the beginning of the reign of Nasser al-Din Shah Qajar in Iran, the institution of Shiite authority appeared in the structure of the Shiite clergy and gained the same credibility as the founding of the monarchy in the realm of Sharia. The method of research is descriptive-analytical and based on the sources of that era and contemporary research has been done and shows that after the fall of Safavid rule and the departure of the religion from the domination of the government, a suitable platform was provided for the activities of more dynamic Shiite currents. The emergence of new phenomena in the structure of religion was realized. Then the intensification of competition for publicity among fundamentalist scholars, conflicts with the emerging sects of Sheikh and Babi and the need to deal effectively with environmental threats, respectively, led to the evolution of the idea of authority, the unity of the clergy and consensus on the first general authority. He succeeded Sheikh Morteza Ansari. After a period of hardship following the death of Sheikh Ansari and the re-establishment of the competition, Mirza Mohammad Hassan Shirazi gained general acceptance and authority by playing the leading role in the tobacco movement.
Machine summary:
از اين سه رکن ، دو رکن آن شامل نيابت امام و مرجعيت فقهي از نخستين سال هاي غيبت امام دوازدهم شيعيان در چهارچوب هاي نظري علما مطرح شده بودند و سابقه نظريه پردازي در خصوص ولايت در امور مسلمين ، تحت عنوان «ولايت فقيه » به دوره قاجار و آراء ملا احمد نراقي(متوفي١٢٤٥) مي رسيد که براي نخستين بار به صورت نظريه اي مستقل و مدون مطرح شد (کاظمي موسوي، ١٣٨٣، ص ٩٤-٩٠)١و با استقبال برخي ديگر از علما به تدريج توسعه يافت و البته حدود و دامنه آن محل اختلاف گرديد.
با وجود آنکه از اين زمان و با استقرار دولتي شيعه مذهب ، مشروعيت بخشي به سلاطين شيعه استراتژي غالب علماي برجسته و هم سو، در قالب نظريه «سلطنت مشروعه » گرديده بود، (کديور، ١٣٨٧، ص ١٤ و ٧٩-٥٨) اما بنا به گزارش شاردن ، به عنوان يک شاهد مهم و موثق ، در آن زمان دو عقيده رقيب در ميان عموم مردم ، در خصوص صاحبان حق حکومت رواج داشته است : ١- اهل منبر (شامل روحانيان و اقشار وابسته به مذهب ) و مؤمنان پيرو ايشان عقيده داشتند که در زمان غيبت امام بايد مجتهدي پرهيزگار که مي تواند با علم خود به شبهات و سؤالات مذهبي و فقهي پاسخ گويد (اعلم )، بر مسند حکومت قرار گيرد؛ ٢-عقيده اي که مقبول تر و مورد تأييد صفويان نيز بود، اين بود که «اين حق به يکي از اعقاب بلاواسطه و مستقيم امام (يعني يکي از سادات ) مي رسد، اما مطلقاً ضرورت ندارد که اين «امام زاده » به اندازه نايب واقعي خداوند و خليفه واقعي پيغمبر و امامان تا درجه کمال ، عالم باشد.