Abstract:
در رابطه با نسبت مردمسالاری و طبقه متوسط جدید در نظریههای توسعه مجادلات فراوانی صورت گرفته است. نظریات کلاسیک بر این قضیه باور داشتند که طبقه متوسط جدید به لحاظ ایدئولوژیک به دموکراسی وابسته است. در نتیجه با شکل گرفتن این طبقه فشارهای بسیار زیادی بر نظام سیاسی برای اصلاح رویهها به نفع شاخصههای مردمسالاری وارد خواهد شد. نتیجه این معادله درگیری میان این طبقه با نظامهای سنتی، شبهمدرن، یا اقتدارگرا میباشد. متفکرانی همانند پولانزاس و دال بر امکان حیات و همکاری این طبقه با چنین نظامهائی سخن رانده اند. پرسش این است که چگونه طبقه متوسط جدید در نظام مردمسالاری دینی به همکاری با نظام سیاسی روی آورده است؟ این پژوهش با رویکرد تحلیلی، و استفاده از روش تحقیق موردی، و منابع تاریخی و آمارهای اجتماعی-اقتصادی پیش برده شده است. نتیجه این بوده است که نظام سیاسی ایران واجد یک مؤلفه بومی یعنی نهاد ولایت فقیه است که توانسته است به مثابه یک موازنهگر، توأمان از ظرفیتهای منابع جمهوریت و منابع اسلامیت برای حفظ مردم از جمله موافقان این طبقه استفاده ببرد. طبقه متوسط جدید علی رغم وجود اختلافات در جهان بینی، ارزشها و هنجارها به ظرفیتهای فعلی نظام اسلامی رضایت داده است و می کوشد اهداف خود را درون آن پیگیری کند.
Regarding the ratio of democracy and the new middle class, there have been many controversies in development theories. Classical theories believed that the new middle class was ideologically dependent on democracy. As a result, with the formation of this class, there will be a lot of pressure on the political system to reform the procedures in favor of democratic features. The result of this equation is the conflict between this class with traditional, semi-modern, or authoritarian systems. Thinkers like Poulanzas and Dalal have spoken about the possibility of this class's existence and cooperation with such systems. The question is how the new middle class has turned to cooperate with the political system in the religious democratic system? This research has been carried out with an analytical approach, using the case study method, and historical sources and socio-economic statistics. The result is that Iran's political system has a native component, namely the institution of religious authority, which, as a balancer, has been able to use both the capacities of the republican resources and the resources of Islam to protect the people, including the supporters of this class.Despite the differences in worldview, values and norms, the new middle class is satisfied with the current capabilities of the Islamic system and tries to pursue its goals within it.
Machine summary:
نتيجه اين بوده است که نظ ام سياسي ايران واجد يک مؤلفه بومي يعني نهاد ولايت فقيه است که توانسته است به مثابه يک موازنه گر، توأمان از ظ رفيتهاي منابع جمهوريت و منابع اسلاميت براي حفظ مردم از جمله موافقان اين ط بقه استفاده ببرد.
کلمات کليدي: ولايت فقيه ، رهبري، جمهوري اسلامي، ط بقه متوسط جديد، دموکراسي، جمهوريت ، مديريت سياسي ١عضو هيأت علمي دانشگاه جامع امام حسين (ع ) ٢عضو هيأت علمي دانشگاه جامع امام حسين (ع ) مقدمه از ابتداي تأسيس نظ ام جمهوري اسلامي همواره يک دوگانه از سوي مخالفان آن مط رح ميشد که يا جمهوريت يا اسلاميت ؛ زيرا اين دو نهاد هم نشين نيستند و تعارض فلسفي يا جامعه شناختي دارند (براي نمونه ، ن .
پس اينکه در عصر جمهوري اسلامي نيروهاي جمهوريخواه يا ط بقه متوسط به افزايش مشارکت سياسي متمايل شدند، به عنوان فرضيه نقش رهبري قابل مط العه است .
اگر چه در نگاه اول ، نهاد ولايت فقيه در رأس فهرست نيروهاي سنت گرا-اسلام گرا، و در تقابل با ايده هاي جريان جمهوريخواهي و مدرنيته قرار ميگيرد، ولي در نظ ر و عمل ، اين نهاد به صورت موازنه گر ميان جريانهاي متضاد سياسي نقش ايفا کرده است .
(Ross & Mickel, 2001: 84) جداي از اينکه چه ميزان نظ ريه هاي پولانزاس و دال بر واقعيت ايران قابل تط بيق است ١، نقط ه تمرکز اين پژوهش نقش رهبري نظ ام سياسي در حفظ مردمسالاري و نهاد جمهوريت بود.