Abstract:
در بررسی معناشناختی تطبیقی، شناخت زبان بهمثابة پدیدهای پیچیده و در حال تحوّل است و چگونگی درک ویژگیهای این پدیده نیازمند رویکردی جزءنگر و ژرفکاوی در بنمایههای زایش، شکلگیری و تولید واحدهای زبانی است؛ ضرورتی که در گذر زمان با پیشرفت مداوم زبانشناسی و رشتههای مرتبط بیش از پیش رخ مینماید. پژوهش حاضر، تحلیلی نشانه - معناشناختی از دو داستان ماهی سیاه کوچولو اثر صمد بهرنگی و الشّحاذ نوشتة نجیب محفوظ است و کوشیده است تا فرایند نشانه - معناشناختی این گفتمان را براساس الگوی مطالعاتی گرمس بررسی کند. وجه اشتراک این دو اثر، رهایی از وضعیّت موجود است، قهرمان رمان الشّحاذ (عمر الحمزاوی)، در پی آن است تا از بیماریای که به آن دچار شده و هیچ سبب طبیعی و هیچگونه عوارضی ندارد، رهایی یابد و برای رهایی و تغییر وضعیّت موجود میکوشد. در داستان ماهی سیاه کوچولو، ماهی کوچولو که قهرمان داستان است نیز در پی گذر از مرحلهای است که توقّف در آن را نابودی خود میداند. این وجه اشتراک، رهایی از وضع موجود، کنش کنشگر را به تکاپو وامیدارد و زایش معنایی صورت میگیرد، نوشتار پیش رو در پی بررسی عناصر اصلی و دخیل در تولید معنا در این دو اثر است؛ روش پژوهش، توصیفی - تحلیلی است.
دراسه الدلاله المقارنه لمعرفه اللغه کظاهره صعبه المنال فی الدراسات وانها بنمو وتطور مستمر حیث تحتاج هذه الظاهره الی دقه نظر وتمحیص فی تولید المفردات واشتقاقاتها؛ وهذه ضروره ملحه علی مر الزمن ومع تطور علم اللغه والفروع المرتبطه، هذا بحث تحلیلی حول سیمیولوجیه الدلاله المقارنه فی قصه (ماهی سیاه کوچولو) لصمد بهرنگی و (الشحاذ) لنجیب محفوظ. تحاول هذه الدراسه السیمیو - دلالیه المقارنه تحلیل هذین العملین علی اساس رویه «جرمس» والرکیزه المشترکه فی هذین العملین هی الهروب من الوضع الحالی الی وضع احسن، بطل روایه الشحاذ هو «عمر الحمزاوی» حیث یحاول الهروب من المرض الذی لم یعرف له سبب ویحاول تغییر الواقع الموجود اما فی «ماهی سیاه کوچولو» السمکه الصغیره السوداء هی بطله القصه تحاول الهروب من واقعها المریر الی امر احسن؛ وهذا قاسم مشترک بین هذین العملین حیث الحرکه عند البطل لا تتوقف ولا تتوانی وبذاک تتولد المعانی، فی هذا البحث ادرس العوامل الريیسه والدخیله فی تولید المعنی فی هذین الاثرین الادبیین والمنهج المتبع هو توصیفی - تحلیلی.
Recognition and explanation of language is a complex, vivid, fruitful, and evolving phenomenon in the study of comparative semantics,. Understanding the characteristics of this phenomenon requires a detailed approach and a deep mining in the motifs of creation, formation, and production of linguistic units. It is a necessity which is revealed more than before in the passage of time and with the steady progress in linguistics and the related fields. Along with these studies and researches, several branches and linguistic approaches such as analysis of speech, semantics, pragmatics, and critical analysis of speech have been crystallized. This study is an analysis of typology – semantics of two story, Al-Shehaz by Naguib Mahfouz, and The Little Black Fish by Samad Behrangi. The study tries to examine the process of typology – semantics of the discourse based on the study model of Greimas. Getting rid of the current situation is the common point between these two works. In this paper, I seek to review the major elements involved in the production of meaning. In other words, what are the mechanisms for meaning production in these two works? The purpose of this study is to evaluate the traditionary features of these two works, Omar Al-Hamzavi, the hero of the novel Al-Shehaz, wants to get rid of a disease that has no natural cause or complications and is merely an attempt to escape and change the status quo. In “Little Black Fish”, the black fish, which is also the hero of the story, tries to escape a stage any stoppage at which will bring him down to the pit of destruction. This common ground and escape from the status quo make the activist struggle to free himself and consequently a meaning is created. In order to determine how the narration passes through itself to break the siege of narrative and to create narrative diversity. The research method is descriptive - analytical.
Machine summary:
39-56 بررسی نشانه – معناشناختی تطبيقي؛ الشّحاذ نجیب محفوظ و ماهی سیاه کوچولو صمد بهرنگی نعیم عموری 1 دانشیار گروه زبان و ادبیّات عربی، دانشکدة الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران دریافت: 2/11/1397 پذیرش: 28/2/1398 چکیده در بررسی معناشناختی تطبیقی، شناخت زبان بهمثابة پدیدهای پیچیده و در حال تحوّل است و چگونگی درک ویژگیهای این پدیده نیازمند رویکردی جزءنگر و ژرفکاوی در بنمایههای زایش، شکلگیری و تولید واحدهای زبانی است؛ ضرورتی که در گذر زمان با پیشرفت مداوم زبانشناسی و رشتههای مرتبط بیش از پیش رخ مینماید.
پژوهش حاضر، تحلیلی نشانه - معناشناختی از دو داستان ماهی سیاه کوچولو اثر صمد بهرنگی و الشّحاذ نوشتة نجيب محفوظ است و کوشیده است تا فرایند نشانه - معناشناختی این گفتمان را براساس الگوی مطالعاتی گرمس بررسی کند.
تحلیل تطبیقی الشّحاذ و ماهی سیاه کوچولو در این بخش، ساختار روبنایی رمان درنظر گرفته و کارکرد روایی آن بررسی میشود؛ روایت «عمر الحمزاوی» با بیان وضعیّت ابتدایی که شرح یک تابلوی نقاشی است آغاز میشود: «سحائب ناصعة البياض تسبح في محيط أزرق، تظلّل خضرة تغطّي سطح الأرض في استواء وامتداد وأبقار ترعی تعکس أعينها طمأنينة راسخة ولا علامة تدلّ علی وطن من الأوطان وفي أسفل طفل يمتطي جواداً خشبياً ويتطلّع إلی الأفق عارضاً جنب وجهه الأيسر وفي عينيه شبه بسمة غامضة.
ماهی سیاه کوچولو در راه رسیدن به هدف خود، شجاعت و شهامت به خرج میدهد و در این راه فداکاری میکند؛ همچنین است در رمان الشّحاذ که در این رمان، کنشگر با توجّه به یکنواختی زندگی، میل به تغییر وضعیّت زندگی خود دارد.