Abstract:
اگرچه مضمونیابی جایگاهی مهم در نقد و پژوهش ادبی و هنری دارد، کمتر بهعنوان فرایندی روشمند مورد بحث قرار گرفته است. پژوهشهای زبان فارسی بیشتر متوجه شرح و معرفی مضمون آثار است تا بررسی فرایندها، روشها و راهبردهای کشف و فهم مضمون. در مقاله حاضر، با تکیه بر نمونههایی از نقد آثار ادبی و سینمایی، دو فرایند مستقیم و غیرمستقیم در مضمونیابی شناسایی و معرفی شده است. اولین و رایجترین فرایند، مضمون را با تکیه بر نشانههای آشکار و معانی صریح متن بهدست میآورد. سه مورد از این نشانههای آشکار عبارت است از: گفتههای مستقیم متن، عناصر فابیولا و قراردادهای ادبی. این فرایند معمولاً مضمونهایی آشنا و بینیاز از توجیه و تبیین ارائه میدهد. درمقابل، فرایند غیرمستقیم با تکیه بر معانی ضمنی و برساخته، به مضمون اثر دست مییابد. مهمترین راهبردهای مورد استفاده در فرایند غیرمستقیم عبارت است از: مفاهیم نهفته در نظریههای ادبی، توجه به شگردهای فرمی، استخراج موتیفهای غیرعینی، یا ترکیب این موارد. مضمونهای بهدستآمده از فرایند دوم بهدلیل غرابت، به توجیه دقیق منتقد نیازمند است؛ توجیهاتی که نشانه آگاهی منتقد از راهبردهای مورد استفاده خود است.
Although the theme of a work has an important role in literary and art criticism, it has been less discussed as a methodological process. Persian Researches concern more explication and introduction of the theme of literary works than discussing the processes, methods and strategies of discovering and understanding the theme. This paper, relying on examples of literary and art criticism, introduces two thematizing processes: direct and indirect. The first and prevailing process obtains themes through the evident signs and explicit meanings of a text. Three of these evident signs include the direct utterances of the text, elements of fabula, and literary conventions. This process usually displays familiar themes and without justification. In contrast, the indirect process achieves the theme of a work by relying on implicit and constructed meanings, using strategies such as the concepts of literary theories, formal devices, extracting non-objective motifs, or combining these. The second type of themes, due to their strangeness, must be justified by a critic precisely and for this reason, they display that the critic is aware of his strategies.
Machine summary:
اين فرايندها اولا در عمل نقد، خوانش ، تفسير و تحليل متن جاي دارد، نه در خلق آن ؛ ثانيا در پيوند با يکديگر نيز ميتوانند به کار روند، ولي در اين نوشتار به قصد آشنايي و تقويت آگاهي منتقدان به آن ها، متمايز از يکديگر معرفي خواهند شد؛ ثالثا اغلب نقدهاي معطوف به مضمون در مطالعات ادبي و سينمايي بر همين دو فرايند و زيرمجموعه هاي آن ها تکيه دارند.
در بسياري از مقالات ، هنگامي که منتقد براي توجيه مضمون مورد نظر خود شواهدي ارائه ميدهد، اين شواهد معمولا تکه هايي از گفته هاي متن هستند که بدون نياز به توضيح و تحليل ، به طور مستقيم به همان مضمون اشاره ميکنند.
پس بايد توجه داشت که مثلا برداشت هاي مرسوم از واج آرايي (به عنوان عنصري فرمي) که براي تکرار هر واج ، معنايي ثابت و ازپيش تعريف شده درنظر ميگيرند، به دليل تعميم پذيري و قراردادي بودن در همان فرايند مستقيم مضمون يابي جاي ميگيرد و ازاين نظر فرقي با ساير نمونه هاي يادشده در بخش ٣ـ١ ندارد.
با توجه به اين نکته ها، در بخش هاي بعدي مقاله سه مورد از مهم ترين راهبردهاي مرتبط با فرايند غيرمستقيم ، با توجه به پژوهش ها و نقدهاي موجود و در دسترس ، معرفي و نمونه هايي نيز ارائه شده است .
در اين نمونه ، مضمون «برافروختن » از ترکيب فرايند مستقيم مضمون يابي (گفته هاي مستقيم متن دربارة آتش و برافروختگي در برخي تصاوير) با راهبرد شگردهاي فرمي به دست آمده است و حتي در گامي ديگر ميتواند به تفسيري انتزاعيتر و مبتني بر حوزه هاي مفهومي برآمده از نظريه هاي ادبي نيز برسد.
Darāmadi bar Naghd: Adabiyāt, Film, Farhang.