Abstract:
بسیاری از سخنان امام علی (ع) در نهجالبلاغه در غالب وصف آمده است مانند توصیف خداوند، پیامبر و غیره. با توجه به آنکه وصف در ادبیات عربی یکی از فنون مهم شاعری در کنار مدح، هجو و رثاء است تأکید این مقاله بر آن است که توصیفات نهجالبلاغه علاوه بر بعد فلسفی، کلامی و عرفانی از حیث ادبی نیز به دقّت مطالعه شود تا روشن گردد بررسی آن از این منظر چه ثمره فقه الحدیثی را به همراه دارد. این مقاله دو راه را در جهت درک بهتر توصیفات نهجالبلاغه در اختیار ما قرار میدهد: یکی پرداختن به ظواهر الفاظ و دیگری پرداختن به آرایههای ادبی است زیرا ظواهر الفاظ دارای معانی هستند که گاه بهصورت آشکار آن را میرساند و گاه بهصورت لوازمی که به همراه آنان است. آرایههای ادبی از قبیل تشبیه، مجاز، استعاره و کنایه نیز هر یک اقتضائاتی را در رساندن معنادارند که با توجّه به آنها به فهم بهتری در معنای توصیفات نهجالبلاغه میتوان رسید.
Many of the sayings of Imam Ali (as) in Nahj al-Balaghah have been expressed in the form of descriptions, such as the description of God, the prophets, and so on. Considering that the description in Arabic literature is mentioned as one of the important techniques of poetry along with praise, satire, and mourning, this article emphasizes the descriptions of Nahj al-Balaghah in addition to the philosophical, theological, and mystical dimensions from a literary point of view to clarify what fruit of hadith jurisprudence brings from this point of view. This article provides us with two ways to better understand the descriptions of Nahj al-Balaghah. Because the appearances of words have meanings that sometimes convey them clearly and sometimes in the form of accessories that come with them. Literary arrays also each have implications for conveying meaning, of course, the arrays that are spoken of in the science of expression, such as similes, metaphors, metaphors, and irony, are not arrays of novel science
Machine summary:
(71 ١٢٦ | دو فصلنامه علمي سراج منير | سال دوازدهم | شماره ٤٣ | پاييز و زمستان ١٤٠٠ يا فاضل مقداد بيان ميکند: و کقوله عليه السلام في وصف حاله مع النبي صلي الله عليه و آله : «يرفع لي کل يوم علما من أخلاقه »(مقداد، ١٤٢٠:١٦٨) مانند سخن ايشان در توصيف حالشان با پيامبر: که هرروز براي من از اخلاق پاک خود نشانه اي برپا ميکرد (انصاريان ، ١٣٨٨: ١٩٩).
» (مطهري، ١٣٧٤، ٣٣٣): آنچه از سخنان فوق برميآيد آن است که اصوليون چون در پي آن بوده اند که آيا مفهوم وصف حجت است يا نه از آن سخن گفته اند، حکما نيز چون در پي اثبات صفات خدا بوده اند، سخن از اوصاف الهي کرده اند، نحويون نيز در جهت بيان استعمالات صحيح زبان ، از وصف سخن گفته اند اما ادبا از آن نظر که وصف ، حقيقتي را براي مخاطب خويش به تصوير ميکشد مطرحش کرده اند؛ بنابراين وصف در علم اصول جنبه فقهي دارد که مرتبط با حلال و حرام است و در فلسفه جنبه عقلي دارد که مرتبط با براهين عقلي نقش ظواهر الفاظ و آرايه هاي ادبي در فهم توصيفات نهج البلاغه ؛ اسدي اصل و همکاران | ١٢٩ است و در نحو جنبه سمعي دارد که ناظر به موارد صحيح استعمالات زباني است و در ادبيات عربي مرتبط با شيوه اي است که يک گوينده براي انتقال معاني و مفاهيم برميگزيند.