Abstract:
یکی از گزارههای کلامی قرآنی در قرآن کریم این گزاره است که «خدا متکلم است». آیات قرآن کریم و روایت معصومان به این گزاره پرداخته و بر آن تأکید نمودهاند. موضوع این گزاره، خدا و محمول آن، تکلم و سخن گفتن خداست. ما در مورد تفسیر این محمول که دلالت بر سخن گفتن خدا میکند و نیز چگونگی تبیین تکلم خدا و نحوة انتساب تکلم به او، با مشکل جدی مواجه هستیم و از آنجایی که فلسفة زبان دینی، اینگونه مسائل را مورد بحث قرار میدهد، این مقاله در صدد است گزارة مذکور را از دیدگاه فلسفة زبان دینی با رویکرد آیات قرآن کریم بررسی، تحلیل و تبیین کند و یک راه حل قرآنی را برای مشکل مذکور بر اساس آیات قرآن کریم و با روش عقلانی تفسیر آیات قرآنی، استخراج و ارائه کند. مهمترین یافتة تحقیق این نتیجه است که تکلم خدا، با رویکرد آیات قرآنی قابل ارائه است.
One of the logical propositions is that "God is speaking". The subject of this proposition is God and its predicate is God's speaking. We face with serious problem about interpretation of this predicate that denote to God's speaking also the quality of clarification of God's speech and the circumstance of attribution of speech to him. Since religious linguistic philosophy discusses this kind of affairs. This article wants to study, analyze and make clear the mention proposition on the view of religious linguistic philosophy and extract and present a Quranic and reasonable way for solving the mentioned problem on the bases of Quranic verses and this is an important finding of this article.
Machine summary:
دليل اين مطلب آن است که اين محمول در کاربردهاي عرفي و روزمره اش داراي معنايي امکاني ، زماني ، مادي و محدودي است که نمي توان آن را بر خدا اطلاق کرد؛ زيرا که وجود خدا وحدت و بساطت مطلقه دارد و مجرد از زمان ، مکان و جسمانيت است ، لذا سخن گفتن خدا را نمي توان به همان معناي انساني و کاربرد رايج بشري تلقي کرد؛ پس بايد تغييراتي را در معناي روزمرة اين تکلم ايجاد نماييم و آنگاه ، آن معناي ثانوي را بر خدا حمل کنيم ؛ اما نتيجة اين دو مقدمه ما را با مشکل جدي روبه رو مي کند و آن اين است که بايد راه حلي نشان دهيم که چگونه کاربرد غير کلامي اين لفظ از کاربرد کلامي و روزمرة آنها اخذ مي شود؛ به عبارتي ديگر، اينکه براي اين تکلم ، غير از معناي عرفي و روزمرة انساني آن ، که مستلزم امکان و احتياج هم است ، معناي ديگري سراغ نداريم ، سبب پيدايش اين سؤال شده که پس چنين صفتي که در مورد خدا به کار مي رود، چه معنايي دارد و اگر تکلم را بر معناي انساني و محدود و امکاني حمل ننماييم ، پس معناي آن چيست ؟ البته اين بحث در مورد ساير محمولات کلامي اي که گزاره هاي آن دلالت بر اوصاف الهي مي کنند نيز مطرح است ، ولي بحث ما در اين مقاله اختصاص به صفت تکلم و سخن گفتن خدا دارد.