Abstract:
هدف پژوهش حاضر، تحلیل ادراک دانشجویان دانشگاه تهران، از راهکارهای پیشگیری از یادگیری زائد و عوامل کارآمدی و ناکارآمدی مطالب درسی در رشته علوم تربیتی است. ازاینرو با استفاده از رویکرد پژوهش کیفی و روش پدیدارشناسی از نوع توصیفی، ادراک 27 نفر (6 مرد و 21 زن) از دانشجویان رشته علوم تربیتی و گرایشهای مختلف آن (10 نفر کارشناسی و 17 نفر تحصیلات تکمیلی) از دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران که با استفاده از نمونهگیری هدفمند ملاکی انتخاب شده بودند، مورد واکاوی قرار گرفت. گردآوری دادهها با استفاده از فن مصاحبه نیمهساختاریافته انجام شد و تا زمان اشباع دادهها ادامه یافت. تحلیل دادهها مبتنی بر راهبرد هفت مرحلهای کلایزی بود. برای اعتبارپذیری یافتهها، از راهبرد حضور در محیط پژوهش و صرف زمان کامل با شرکتکنندگان، تبادلنظر با همتایان و همچنین از سهسویهنگری بهره برده شد. بهمنظور رعایت ویژگیهای کیفی پژوهش، از سه ملاک انتقالپذیری، تأییدپذیری و قابلیتاطمینان، استفاده شد. با تحلیل دادهها برای راهکارهای پیشگیری از یادگیری زائد، چهار مضمون با محوریت راهکارهای مربوط به محیط آموزشی و محیط شغلی و برای عوامل کارآمدی و ناکارآمدی مطالب درسی نیز بهترتیب پنج و سه مضمون استخراج گردید که عمدتا حول توجه به نیازها، علایق و شرایط فراگیران و ارتباط نظری و عملی دروس بود. درمجموع بر اساس نتایج پژوهش، بازنگریهای منظم در برنامههای درسی، توجه به نیازها و علایق فراگیران در این راستا و بهکارگیری عملی دانستهها از عوامل مهم در کارآمدی مطالب درسی و از راهکارهای مهم پیشگیری از یادگیری زائد در این رشته معرفی گردید.
The purpose of this study was to analyze students’ perceptions of strategies to prevent scrap learning and factors affecting the effectiveness and ineffectiveness of course contents in the field of educational sciences. This qualitative research adopted a descriptive phenomenological study. Participants included 27 students (10 undergraduates and 17 postgraduates; 6 male and 21 female) of educational sciences and its sub-disciplines selected from the Faculty of Psychology and Educational Sciences, University of Tehran, using purposeful sampling. Semi-structured interviews were used to collect data and continued until data saturation was reached. The data were analyzed using Colaizzi's seven-step method. Researcher continued observation of and interaction with the participants, peer review, and triangulation were used to enhance the credibility of the findings. In addition, the three criteria of transferability, confirmability, and dependability were considered. The analysis of the data led to the identification of four themes concerning scrap learning, with the core category of solutions related to the educational and work environment. Furthermore, five and three themes were identified regarding the effectiveness and ineffectiveness of course contents, respectively, which were mainly based on attention to the needs, learners’ interests and conditions, and the theoretical and practical relevance of the courses. In sum, the results of this study showed that regular revisions in the curricula, attention to students’ needs and interests, and the practical application of the knowledge imparted to students played an important role in preventing scrap learning and enhancing the effectiveness of the course materials.
Machine summary:
با تحليل دادهها براي راهکارهاي پيشگيري از يادگيري زائد، چهار مضمون با محوريت راهکارهاي مربوط به محي آموزشي و محي شغلي و براي عوامل کارآمدي و ناکارآمدي مطالب درسي نيز بهترتيب پنج و سه مضمون استخراج گرديد که عمدتا حول توجه به نيازها، عليق و شراي فراگيران و ارتباط نظري و عملي دروس بود.
با توجه به کاربردي بودن رشته علوم تربيتي در حل مسايل واقعي مترتب بر زندگي انسان )٢٠٢٠ ,Alamolhoda &Nasrollahinia ( و اينکه بافت پژوهشي، دانشکده روانشناسي و علوم تربيتي دانشگاه تهران بوده و از دانشآموختگان رشته علوم تربيتي اين دانشکده انتظار فهم بيشتري در زمينه ياددهي – يادگيري ميرود؛ اين پژوهش راهکارهاي پيشگيري از يادگيري زائد و کارآمد بودن يا نبودن مطالب درسي در رشته علوم تربيتي از منظر آنان را مورد واکاوي قرار داده و درصدد پاسخگويي به اين دو سوال است: ١( از منظر دانشجويان رشته علوم تربيتي دانشگاه تهران، راهکارهاي پيشگيري از يادگيري زائد چيست؟ ٢( عوامل کارآمدي و ناکارآمدي مطالب درسي در رشته علوم تربيتي چيست؟ روش پژوهش پژوهش حاضر با رويکرد کيفي و روش پديدارشناسي١ انجام شده است.
در اين راستا دو سوال پژوهشي مطرح گرديد؛ ١( از منظر دانشجويان رشته علوم تربيتي دانشگاه تهران، راهکارهاي پيشگيري از يادگيري زائد چيست؟ و ٢( عوامل کارآمدي )اثربخشي( و ناکارآمدي مطالب درسي در رشته علوم تربيتي چيست؟ ناسازگاري خروجي نظام آموزشي کشور با محي پويا و در حال تغيير جامعه؛ منجر به ايجاد چالشهايي براي فارغالتحصيلن؛ بهويژه در زمينة اشتغال شده است که آمارهاي موجود از جمعيت فارغالتحصيلن بيکار در کشور حاکي از آن است.