Abstract:
ورود ایران به عصر جدید با جنبشی آغاز شد که مشروطه نام گرفت، انقلابی که نقطه برجسته ورود ایران به دنیای مدرن و تعارض جدی و رسمی میان سنت و مدرنیته محسوب میگردد. جنبشی که بر بستری از نارضایتیهای عمومی، آشفتگیهای اقتصادی، ناکارآمدی سیاسی شکل گرفت و با انتظاراتی بزرگ آغاز شد اما فرجام آن غرق شدن در دریای ژرف ناامیدی بود و به دورهای از کشمکش و هرجومرج منجر شد که کشور را به آستانه فروپاشی کشاند. مقاله حاضر در پی بررسی این پرسش است که وقوع مشروطیت چه نسبتی با مدرنیته غربی دارد؟ این مقاله براین فرض استوار است که انقلاب مشروطه از نوع فانتزیک و ناشی از مواجهه ایرانیان با روان-ضربه مدرنیته غربی است. فانتزیها که از یک منظر محصول مواجهه تروماتیک با امر واقع هستند مانند حجابی سخت امکان بروز و نمایش کارآمدی را غیرممکن و اندیشه حل بحران را به حاشیه میبرند. در این صحنه خیالی، ما قهرمان داستانیم و آرزوهایمان در حال تحقق و میلمان در حال شکلگیری است. واقعیت اجتماعی ما محصول این فانتزی و پاسخی ناشایست و کژتاب به لاعلاجی امر واقع است. این انسجام خیالی واقعیت سیاسی، راه برونرفتی پیشرو جامعه نمی-گذارد جز آنکه در چرخه تکرار فانتزیهای پیدرپی اسیر بمانیم.
Iran's entry into the new era began with a movement called
Constitutionalism. This revolution is considered the highlight of Iran's entry
into the modern world and the serious and formal conflict between tradition
and modernity. A movement that was formed based on public
dissatisfaction, economic disturbances, and political inefficiency, and it
started with great expectations. Still, it drowned in the deep sea of despair
and led to a period of conflict and chaos, which brought the country to the
brink of collapse. The present article seeks to examine the question of what
is the relationship between the occurrence of constitutionalism and western
modernity? This article is based on the assumption that the constitutional
revolution is of a fantasy type and is caused by the encounter of Iranians
with the shock of western modernity. Phantasies, which are, from the point
of view, the product of a traumatic encounter with reality, are like a stiff
veil, making the possibility of appearing and showing efficiency impossible
and marginalizing the idea of solving the crisis. In this imaginary scene, we
are the protagonists, and our dreams are being realized, and our desires are
being formed. Our social reality is the product of this fantasy and an
inappropriate and sarcastic response to the incurability of reality. This
imaginary integration of political reality does not leave a way out for the
society except to remain captive in the cycle of successive fantasies.
Machine summary:
در پژوهش پيش رو پرسش اصلي اين است که انقلاب مشروطه از منظر روان کاوي سياسي چگونه برساخته شده است ؟ بر اساس فرضيه مقاله ، انقلاب مشروطه محصول واکنشي فانتزيک به مواجهه ايرانيان با امر واقع تروماتيک تجدد بود.
از منظر روان کاوي، ساخت عينيت اجتماعي و هويت سياسي به شکل ساختاري بسته و درون گرا نهايتا ناممکن است و ما به ناچار همواره درگير ساختن هويتيم ، درست به اين دليل که ساختن هويتي کامل امکان پذير نيست (٤٤ p ,١٩٩٠ ,Laclau).
ازاين رو روان کاوي سياسي يعني تلاش براي واکاوي چرايي بروز و ظهور مقاومت و شکل گيري شرايط تروماتيکي که منجر به تولد سوژه هاي هيستريک شده است ، سوژه - هايي که ديگر در موقعيت سوژگي تحميل شده از طرف گفتمان ديگري بزرگ جامعه و در نقاط دوخت و بخيه قبلي خود قرار نميگيرند (زوپانچيچ ، ١٣٩٨: ٦٢).
اين کار با ساختاربخشي به بخشي از کيف سوژه اجتماعي از طريق يک سري اقدامات جمعي (جشن ها، جشنواره ها و مراسمات ) و با بازتوليد خود در گفتمان عمومي رسمي و غيررسمي صورت ميپذيرد؛ بنابراين فانتزي را ميتوان به واقعيت سياسي-اجتماعي از طريق ارجاع به علت و هدف آرزومندي و ژوئيسانس پيوند داد (٨-٧ :٢٠٠٨ ,Glynos).
منابع خارجي تغيير محيطي در ايران پيش از انقلاب مشروطه عبارت اند از: شکست ايرانيان از روسيه ، انقلاب صنعتي و ورود صنايع جديد به ويژه صنعت چاپ و تلگراف به ايران که از طريق نشر رسايل و سفرنامه هاي متعدد زمينه مناسبي را براي روشن شدن افکار و گسترش آگاهيهاي اجتماعي در ميان توده مردم شهرنشين ايجاد کرد.