Abstract:
مسیله اصلی این پژوهش، چیستی علم دینی با مطالعه موردی دیدگاه ابنحزم قرطبی است. یافته اصلی این پژوهش که بهشیوه کتابخانهای در جمعآوری مطالب و توصیف و تحلیل عقلانی دادهها بهنگارش درآمده آن است که از دیدگاه ابنحزم، ملاک دینی بودن علم این است که علم از طریق منبع یا غایت خود با دین در ارتباط باشد و همین مطلب وجه تمایز ابنحزم با دیدگاه برخی از اندیشمندان معاصر مانند آیتالله جوادی آملی است که ملاک دینی بودن علم را به موضوع یا همان معلوم میدانند. ابنحزم براساس اهداف بشری، علوم را به دو دسته دنیوی و اخروی تقسیم میکند و علم اخروی را بهنام «علم شریعت» معرفی مینماید. بهاعتقاد او، علم شریعت بهعلاوه همه علومی که در خدمت علم شریعت هستند، به میزانی که به علم شریعت خدمت میکنند، علم دینی بهشمار میآیند؛ درحالیکه وی از اشتراک لفظی معنای دنیا و آخرت غافل بوده است.
The main question of this research is: what is religious science, with a case study of Ibn Hazm Qurtubi's point of view. I have used a library research method in collecting the data of this article and have presented a rational analysis and description of the data. The main finding of this research is that from Ibn Hazm's point of view, a science is religious if that science is in connection with religion in its source or end. This point distinguishes Ibn Hazm's view from some contemporary thinkers such as Ayatollah Javadi Amoli, who believe a science is religious if its subject - or what is known- is religious. Based on human goals, Ibn Hazm divides science into worldly and otherworldly sciences and introduces the otherworldly science as the "knowledge of Sharia". In his opinion, the science of Sharia, and all the sciences that serve Sharia, are considered a religious science as much as they serve the science of Sharia; but he did not pay attention to the equivocal meaning of this world and the hereafter.
Machine summary:
او بهتبع استاد خود ابوعبدالله محمدبن حسن مذحجي، کسي را که عاطل و بيکار است و نه خدمتي به جامعه دارد و نه در پي کسب معرفتي تلاش ميکند، سربار جامعه ميداند و ميگويد: آيا چنين شخصي حيا نميکند که سربار همة عالَم شده است و خود هيچ کمکي نميکند و باري برنميدارد؟ (همان) ابنحزم شماتتِ خود را به آية شريفة «وَ تَعَاوَنُوا عَلَي البِرِّ وَ التَّقَوي» (مائده: 2) مستند ميداند و معتقد است که هرآنچه مصلحت ديني و اخروي انسان در آن باشد، از مصاديق بِرّ و تقواست؛ بهشرطي که در مسير وصول به خدا و در جهت اجراي اوامر الهي باشد.
او ميگويد: سخن منجمان براساس برهان نيست؛ بلکه مبتني بر تجربه است و به همين دليل نميتوان به علم نجوم اعتنا کرد؛ زيرا تجربه چيزي جز تکرار يک حالت با يک صفت خاص بهدفعات فراوان نيست؛ درحاليکه تجربه در نجوم معنا ندارد؛ زيرا حالات يک ستاره ـ از باب مثال ـ جز بعد از دهها هزار سال به شکل اول برنميگردد؛ پس کسي نميتواند چنين امري را تجربه کند، مگر اينکه بهمدد نوشتههاي علمي مربوط به اقوام متعاقب و متعدد باشد و اين احتمال هم با محذوري همراه است و آن اينکه در اثر عوامل طبيعي و غيرطبيعي، مانند جنگها و غارتها، آثار علمي اقوام مختلف از بين ميرود و چيزي نميماند تا به اقوام دورتر برسد و آنها بتوانند از تجربة نجومي گذشتگان دور بهره ببرند.