Abstract:
علامه طباطبایی در سه گام به غایتمندی افعال میپردازند: گام نخست اثبات غایتمندی هر حرکتی؛ گام دوم اثبات غایتمندی فاعلهای کمالپذیر در حرکتهای عرضی و جوهری؛ و گام سوم اثبات غایتمندی فاعلهای کمالناپذیر. در این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی، بعد از تحلیل عبارات علامه به این نتیجه رهنمون میشویم که تعریف جامع غایت عبارت است از «کمال و تمامی که مراد و مقصود بالذات فاعل برای انجام فعل است». در ادامه با توجه به تقارن معنایی غایت و مصلحت، به بحث مصلحت در افعال الهی و انسانی میپردازیم و درنهایت به این نتیجه میرسیم که غایت و مصلحت، در افعال انسانی بهجهت کمال مفقودی که دارند، خارج از فعل است؛ اما در افعال الهی، نفس فعل الهی است. مطابق این برداشت، دیدگاه اشاعره که افعال الهی را دارای مصالح نمیدانند، همچنین دیدگاه معتزله که افعال الهی را دارای مصالح مربوط به خلایق میدانند، مردود میشود.
Allameh Tabataba‟i discusses the finality of acts in three steps: the first step is to prove the finality of every movement; the second step is to prove the finality of perfectible subjects in accidental and substantial movements; and the third step is to prove the finality of non-perfectible subjects. Using a descriptive-analytical method in this research, and analyzing Allameh's phrases, I have concluded that the comprehensive definition of goal is "the perfect and complete status that is meant by the subject for performing the action". Considering the semantic symmetry of purpose and expediency, I will discuss expediency in Divine and human actions and finally come to the conclusion that purpose and expediency in human actions are outside the act because of their missing perfection; but in Divine actions, they are the Divine action themselves. On this basis, the Ash'arite‟s view who believe the Divine actions do not have any expediency, and also the Mu'tazilite‟s view who believe the Divine actions have expediencies in relation to the servants, would be invalid.
Machine summary:
پرسش اصلي آن است که براساس ديدگاه علامه طباطبائي، غايتمندي افعال فاعلهاي داراي شعور چگونه تحليل ميشود؟ براي دستيابي به پاسخ اين سؤال، بايد به سؤالات فرعي ذيل پاسخ داد: اثبات غايت براي فاعلهاي کمالپذير و کمالناپذير چگونه است؟ با توجه به نزديکي مفهوم غايت به مفهوم مصلحت، چه رابطهاي بين اين دو مفهوم برقرار است؟ رابطة فعل الهي و غيرالهي با مصحلت چگونه رابطهاي است؟ 1.
با توجه به اين مقدمه، تقارن مصلحت با فعل را اينگونه ميتوان تحليل کرد: ـ هر فعلي داراي جهت خيري است که عقلا، يعنى افراد شايستة جامعه، آن را «غايت» يا «مصلحت» مىنامند؛ ـ غايت يا مصلحت، برانگيزنده و محرك فاعل در انجام يك فعل است؛ ـ ازآنجاکه وجود خارجي غايت، قبل از فعل تحقق ندارد، صورت ذهني غايت يا مصلحت، داعي و برانگيزانندة فاعل بر انجام فعل است؛ ـ صورت ذهني غايت و مصلحت، برگرفته از نظام حاکم بر عالم هستي است؛ چراکه قوانين و اصول حاکم بر عالم هستي، تمام اشيا را بهسوي کمال و مصلحت، که غايت اشياست، سوق ميدهد؛ و اين امري است که با تجربه ثابت شده است؛ بهعبارتديگر، نظام علمي و شناختي بشر، تابع و مترتب بر نظام خارجي است؛ ـ انسان براي رسيدن به آن غايت يا مصلحت خارجي بايد تلاش کند تا فعلش منطبق با نظام شناختياش باشد؛ بهعبارتديگر، انسان بهوسيلة نظام شناختياي که دارد، بايد تلاش کند تا با افعال ارادي خود، به غايت متصورش عينيت ببخشد (طباطبائي، 1417ق، ج 14، ص 271ـ272؛ ج 18، ص 387).