Abstract:
تغییر در اولویت های راهبردی ایالات متّحده و تغییر جهت ژئوپلتیک واشنگتن به سمت منطقه هند-آرام با هدف مهار چین، سبب کاهش اهمیت و به تبع آن، کاهش حضور ایالات متّحده در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا شده است. این تحوّل، فضا را برای نقش آفرینی دیگر قدرت های بزرگ از جمله روسیه و چین، مهیّا کرده و به دنبال آن، سیاست منطقهای جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی به عنوان دو قدرت منطقه ای رقیب را تحت تأثیر قرار داده است. در واکنش به این شرایط جدید، ریاض راهبرد تنوّع بخشی به شرکای امنیتیاش (و همزمان تلاش برای اخذ تضمین های امنیتی از ایالات متّحده) را در پیش گرفته است و در این راستا، حتّی گزینه ای چون عادی سازی روابط عربستان با رژیم صهیونیستی نیز، بیش از پیش قوّت میگیرد. در سوی دیگر امّا ایران، که سیاست منطقه ای اش همواره حول محور مقاومت با حضور خارجی (مشخصاً ایالات متّحده) در منطقه، تعریف شده است، اکنون با یک تناقض راهبردی مواجه شده است، چرا که این بار این روسیه و چین متّحد ایران هستند که به دنبال افزایش نفوذ در منطقه خاورمیانه هستند.
در چنین فضایی، عامل تمایل همزمان ایالات متّحده آمریکا، چین و دیگر قدرت های فرامنطقه ای فعال در منطقه به ایجاد توازن میان تهران و ریاض و همزمان، عامل تمایل دو طرف به مدیریت تهدید دیگری، در عین پرهیز از نپذیرفتن نقش مسلّط یکدیگر، دو عاملی هستند که میتوانند منجر به افزایش خوش بینی ها در رابطه با شکل گیری رقابت کنترل شده میان ایران و عربستان شوند.
The change in the strategic priorities of the United States and the change in the geopolitical direction of Washington towards the Asia-Pacific with the aim of containing China, has caused a decrease in the importance and, as a result, a decrease in the presence of the United States in the Middle East and North Africa region. This transformation has prepared the space for the Role-Playing of other great powers, including Russia and China, and after that, it has influenced the regional politics of the Islamic Republic of Iran and Saudi Arabia as two competing regional powers. In response to these new conditions, Riyadh has adopted a strategy of diversifying its security partners (and at the same time, trying to obtain security guarantees from the United States), and in this regard, even an option such as normalizing Saudi relations with the Zionist regime has placed on the table. On the other hand, Iran, whose regional policy has always been defined around the axis of resistance to the foreign presence (especially the United States) in the region, now faces a strategic contradiction, because this time, Russia and China are Iran's allieswho seek to increase their influence in the Middle East region.In such an environment, the factor of the simultaneous desire of the United States of America, China, and other extra-regional powers in the region to create a balance between Tehran and Riyadh, and at the same time, the factor of the desire of both sides (Iran and Saudi(to manage another threat, while avoiding not to accept each other's dominant role, are the factors that can lead to optimism regarding the formation of controlled competition between Iran and Saudi Arabia
Machine summary:
پيامدهاي خلأ حضور ايالات متحده آمريکا در غرب آسيا بر سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران و عربستان سعودي : الگوي همکاري سازنده يا رقابت مخرب حسين غريبي ١ سيد جلال دهقاني فيروزآبادي ٢ احمد نقيب زاده ٣ کيهان برزگر٤ تاريخ دريافت : ١٤٠١/٠١/٢٥ تاريخ پذيرش : ١٤٠١/٠٥/٠٩ چکيده تغيير در اولويت هاي راهبردي ايالات متحده و تغيير جهت ژئوپلتيک واشنگتن به سمت منطقه هند-آرام با هدف مهار چين ، سبب کاهش اهميت و به تبع آن ، کاهش حضور ايالات متحده در منطقه خاورميانه و شمال آفريقا شده است .
اين تحول ، فضا را براي نقش آفريني ديگر قدرت هاي بزرگ از جمله روسيه و چين ، مهيا کرده و به دنبال آن ، سياست منطقه اي جمهوري اسلامي ايران و عربستان سعودي به عنوان دو قدرت منطقه اي رقيب را تحت تأثير قرار داده است .
در يک تحليل کلان ، شايد هم ايران و هم عربستان در صورت کم رنگ تر شدن نقش کشورهاي فرامنطقه اي در خاورميانه ، نقش مهم تري ايفا کنند و هرچه بيشتر به اين نتيجه برسند که براي ثبات منطقه ضروري است که همکاري بيشتر و بهتري با يکديگر داشته باشند، اما همان طور که در مورد امکان خروج آمريکا ذکر شد، اين امر نيز بيشتر شکل نگاهي بلندمدت به آينده دارد و هنوز به نتيجه ملموس و عيني مشخصي نرسيده است .