Abstract:
طب عامیانه در دورۀ صفویه، از برخی زمینهها و بسترهای متعدد معرفتشناختی، فرهنگی و اجتماعی تأثیر پذیرفت. از یک طرف، خصلتهای فکری و فرهنگیِ دیرپا، تثبیتشده و تاریخی، وضعیت جامعۀ ایرانِ عصر صفوی را بهمثابۀ جامعهای پیشامدرن تثبیت میکرد و از جانب دیگر، وقوع برخی تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در این دوره، بر وضعیت فرهنگی، نظام باورها، جهانبینیها و هنجارها و اعمال طبقات اجتماعی در بستر زندگی روزمره تأثیر میگذاشت. این دو مولفۀ کلان بهصورت مستقیم و غیرمستقیم، بر وضعیت طب عامیانه در این دوره تأثیر گذاشتند. فرضیۀ این پژوهش این است که طب عامیانۀ دورۀ صفوی، بهصورت همزمان از مؤلفههایی همچون اسطورهای بودن جامعه، اتکا بر کیهانشناسیِ پیشامدرن، غلبۀ علوم غریبه و رویکردهای مبتنی بر طالعبینی، رواج گستردۀ خرافهگرایی و همچنین وضعیت ساختاریِ علوم، تأثیر پذیرفت. تلاش میشود تا به روشی تحلیلی، این مسئله تبیین شود که بسترهای مهم و تأثیرگذار بر وضعیت طب عامیانۀ عصر صفوی، از کدام زمینههای معرفتشناختی، فرهنگی و اجتماعی تأثیر پذیرفت.
Folk medicine in the Safavid period was influenced by several epistemological, cultural and social contexts. On the one hand, the long-lasting established historical, intellectual and cultural traits established the status of the Iranian society of the Safavid era as a pre-modern society. On the other hand, the occurrence of some political, social and cultural changes in this period influenced the cultural situation, the system of beliefs, worldviews, norms and actions of the social classes in the context of everyday life. These two major components directly and indirectly affected the state of folk medicine in this period. It is hypothesized that the folk medicine of the Safavid period is affected by some factors, such as the mythic nature of the society, reliance on pre-modern cosmology, the predominance of foreign sciences and approaches based on astrology, the spread of superstition and also the structural state of science. Using an analytical approach, the author tries to explain which of the epistemological, cultural and social factors highly affected the folk medicine in the Safavid era?
Machine summary:
هدف اين است تا نشان داده شود که هم مؤلفه هاي ديرپا و کُهنِ اسطوره شناختي و جهان نگري، هم کيهان شناسيِ ويژه و هم البته مذهبيتر شدن جامعۀ ايران عصر صفوي و غلبۀ پاره اي قرائت هاي کلاميفقهي و نيز شکل گرفتن برخي جريان هاي تعصب آميز حول محور مذهب رسمي، بر گسترة فرهنگياجتماعي اين عصر به شکل اعم و بر پزشکي و طب عاميانه به شکل اخص تأثير خود را بر جاي گذاشت .
وضعيت طب عاميانه در اين دوره و وجود برخي جهان بينيها، رفتارها، باورها، پيش فرض ها و کنش ها حول محور آن در اين دوره ، اقتضا ميکند که منطقِ برآمده از دل طب عاميانه را نه به صورت مستقل و خودجوش ، بلکه آن را در زمينه اي از مناسبات اجتماعي بدانيم که در جامعه اي اسطوره اي و اسطوره انديش هم چون دورة صفوي، قابل انتظار و گرايش به آن دور از انتظار نيست ؛ بنابراين ، ميتوان مدعي بود که يکي از مهم ترين زمينه هاي تأثيرگذار بر وضعيت طب عاميانه در دورة صفويه ، اسطوره اي بودنِ اين جامعه بوده است .
اگرچه در يک سطحِ بالاتر، کيهان شناسيِ کلاسيک در دورة صفويه با فيلسوفاني هم چون ملاصدرا تقويت ميشد و اين شخصيت ها نيز بر اساس منطق کيهان شناختيِ بطلميوسي، جهان بيني و کيهان شناسيِ فلسفي خود را عرضه ميکردند امّا با وجود اين ، در سطوحي پايين تر و آن جا که پيوند ميان طبقات اجتماعي و عامۀ مردم با نجوم و مسائل کيهان شناختي برقرار ميشد، اين نگرش عاميانه به نجوم و کواکب و نظمِ کيهان شناختي، کارکردهايي مهم و حائز اهميت داشتند که يکي از آن ها در درمان بيماريها و تجويزهاي طبّي و عاميانه براي برخي بيماريها بود (به عنوان نمونه نک .