Abstract:
هدف: امروزه دیدگاه رایج در تحقیقات بین المللی سازی این است که افزایش دانش و درک بازار خارجی به عنوان یک عامل انگیزشی برای بین المللی شدن در آن عمل میکند. دانش بازار بین المللی عدم اطمینان در مورد رقابت، مشتریان، هزینهها و کانالهای مرتبط با بین المللی شدن را کاهش میدهد. از این رو این تحقیق به بررسی تاثیر دانش بر درک موانع بینالمللی شدن و قصد بینالمللی شدن در میان مدیران شرکتهای کوچک/متوسط در منطقه صنعتی هلجرد پرداخته است.
روش: پژوهش حاضر ازنظر هدف کاربردی و ازنظر شیوه گردآوری اطلاعات، تحقیقی توصیفی – پیمایشی از نوع همبستگی است. جامعه آماری سطوح مدیریت شرکتهای کوچک و متوسط در منطقه صنعتی هلجرد که حجم نمونه 192 نفری از بین آنها انتخاب و با پرسشنامه اقتباسی که روایی و پایایی آن تایید شده موردسنجش قرارگرفته است. بهمنظور تجزیهوتحلیل دادهها جمعیت شناختی و استخراج شاخصهای مرکزی از آمار توصیفی و نرمافزار24 SPSS و برای تجزیهوتحلیل آمار استنباطی از مدل معادلات ساختاری و از نرمافزار PLS2 Smart3 استفادهشده است.
یافته ها: یافتههای تحقیق حاکی از اثر مثبت و معنیدار متغیرهای دانش بازار بین المللی ادراک شده، سوگیری مشتریان خارجی ادارک شده و موانع بین المللی ادراک شده بر قصد بین المللی شدن دارد.
نتیجه گیری: مطابق با فرضیههای تحقیق، نتایج نشان میدهد که دانش رابطه منفی با قصد بین المللی شدن دارد. علاوه بر این، تاثیر موانع درک شده بر قصد بین المللی شدن زمانی مثبت میشود که دانش بازار بین المللی درک شده بالاتر باشد.
Machine summary:
از اين رو اين تحقيق کار خود را در حوزه شرکتهاي کوچک و متوسط در منطقه صنعتي هلجرد انجام مي دهد ، چرا که بر اساس مطالعات ناطق و همکاران (١٣٩٩) و سهيلي نيا (١٣٩٧) در مورد موانع صادراتي و بين المللي شدن و همچنين عملکرد بين المللي شرکتهاي کوچک و متوسط در شهرک هاي صنعتي ايران ، به اين نتيجه رسيده اند که شرکت هاي ايراني کوچک و متوسط مشکلاتي همچون : عدم درک درست از بازار بين المللي ، تمرکز بر بازارهاي داخلي بسيار محدود، عدم توجه ناکافي به بازارهاي بين المللي ، دانش ناکافي مديران ارشد شرکت ها از بازارهاي بين المللي، دانش محدود و ناکافي مدير ارشد شر کت ها در مورد هنجارهاي خارجي ( فرهنگ ، آداب و رسوم ، قوانين و غير ) و غيره دست به گريبان هستند .
بنابراين در چارچوب بحث فوق هدف اين تحقيق بررسي تاثير نقش دانش بازار بين المللي ادراک شده در سوگيري مشتريان خارجي ادارک شده و موانع بين المللي ادراک شده بر قصد بين المللي شدن بوده است .
بنابراين ، اين مطالعه به طور منطقي پيشنهاد مي کند که هر چه يک مدير شرکت هاي کوچک و متوسط در بازارهاي نوظهور دانش بازار بين المللي بيشتري کسب کند، درک موانعي که ظاهر مي شوند بيشتر مي شود و در نتيجه قصد منفي قوي تري براي بين المللي سازي ايجاد مي شود: فرضيه چهارم :موانع بين المللي سازي درک شده و تعصب مشتري خارجي درکشده بر قصد بين المللي سازي تاثير معني داري دارد.