Abstract:
مقدمه و هدف: هدف کلی از انجام این پژوهش، مدلیابی ساختاری آمادگی کارکنان برای تغییر سازمانی بر اساس نوع فرهنگ سازمانی با نقش واسطهای سایش اجتماعی بود.
روش شناسی: این پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعهی آماری پژوهش شامل همه کارکنان اداره کل آموزش و پرورش استان فارس (340 نفر) بود که با استفاده از جدول مورگان و روش نمونهگیری تصادفی ساده 181 نفر به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند و از بین آنها 102 نفر به پرسشنامهها پاسخ کامل دادند و در این پژوهش مورد استفاده قرار گرفت. دادههای میدانی پژوهش با استفاده از پرسشنامهی نوع فرهنگ سازمانی، سایش اجتماعی و آمادگی برای تغییر گردآوری شد که پس از محاسبه و تایید روایی (تحلیل گویه) و اعتبار (از نوع همسانی درونی) پرسشنامهها، توزیع شدند. به منظور تحلیل دادهها از آمار توصیفی و استنباطی با نرم افزار Spss و Amos استفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان داد از نظر کارکنان نوع فرهنگ سازمانی غالب در محل کارشان، از نوع فرهنگ سازمانی منفعل میباشد. وضعیت سایش اجتماعی و آمادگی کارکنان برای تغییر در حد متوسط بود. مدل معادله ساختاری نشان داد که در حالی که ارتباط مستقیم و معناداری بین فرهنگ سازمانی سازنده با آمادگی کارکنان برای تغییر وجود داشت، اما این رابطه با نقش واسطهای سایش اجتماعی معنادار نبود. به علاوه، در حالی که ارتباط منفی معناداری بین فرهنگ سازمانی تهاجمی با آمادگی کارکنان برای تغییر وجود داشت، اما این رابطه با نقش واسطهای سایش اجتماعی معنادار نبود. در نهایت، ضمن اینکه رابطهی مستقیم و معناداری بین فرهنگ سازمانی منفعل و آمادگی کارکنان برای تغییر وجود داشت، این رابطه با نقش واسطهای سایش اجتماعی نیز معنادار بود.
نتیجهگیری: نتیجه حاصل از این پژوهش نوعی چارچوب کلی برای مدیران آموزشی به منظور تلاش جهت ایجاد آمادگی برای تغییر در کارکنان از طریق تجدیدنظر در ساختارهای آموزشی، توسعهی فرهنگ سازمانی پویا و شناسایی، کنترل و مدیریت رفتارهای سایشی را فراهم میآورد.
The main aim of this study was structural modeling of employees’ readiness for organizational change based on the type of organizational culture with a mediating role of social undermining. The statistical population of the study included all employees of the Department of Education of Fars Province (340 people). Using Morgan table, simple random sampling method, 127 people were selected as the research sample and 102 of them answered the questionnaires completely. Field data of the research were distributed and collected using the questionnaire of the type of organizational culture (Mohtaram & Zamani, 2019), social undermining (Mohtaram, 1398) and readiness for change (Bouckenooghe, 2009) after calculating and confirming their validity and reliability. In order to analyze the data, descriptive and inferential statistics were used with SPSS and AMOS software. The results showed that: the dominant organizational culture in their workplace is a passive organizational culture. The situation of social undermining and employees’ readiness for change is average. Also, the structural equation model indicated that a) while there was a direct and significant relationship between constructive organizational culture and employees’ readiness for change, but there was no significant relationship between these two variables with the mediating role of social undermining. b) While there was a negative and significant relationship between aggressive organizational culture and employees’ readiness for change, no significant relationship was seen between these two variables with the mediating role of social undermining. c) While there was a direct and significant relationship between passive organizational culture and employees’ readiness for change, this relationship was also significant with the mediating role of social undermining.
Machine summary:
(Razi, 2019 از آنجا که در سازمان هاي آموزشي، افراد مختلف با شيوه هاي گوناگون و متنوع فکري و تصورات ذهني وجود دارند، ميزان آمادگي آن ها براي تغيير، بيشترين تأثير را بر استراتژيهاي مورد استفاده ي سازمان و تصميم گيري کارکنان راجع به حمايت و پذيرش يا عدم پذيرش تغيير دارد (٢٠٠٦ ,Mauws &Lawrence, Dyck, Maitlis ).
نتايج حاصل از اين پژوهش ميتواند نوعي چارچوب کلي براي مديران و مسوولان آموزشي به منظور تلاش جهت ايجاد آمادگي براي تغيير در کارکنان و کاهش مقاومت آن ها در برابر تغييرات خواسته يا ناخواسته سازماني از طريق تجديدنظر در ساختارهاي آموزشي، تغيير در برخي از سياست هاي متمرکز و دست وپاگير، توسعه ي فرهنگ سازماني پويا و منعطف و شناسايي، کنترل و مديريت رفتارهاي سايشي را فراهم آورد.
در اين مورد، هدف کلي اين پژوهش ، بررسي رابطه ي بين انواع فرهنگ سازماني با آمادگي کارکنان اداره کل آموزش و پرورش شيراز براي تغيير با نقش واسطه اي سايش اجتماعي بود.
٣) در اين مطالعه براي اولين بار رابطه بين انواع فرهنگ سازماني (سازنده ، تهاجمي و منفعل ) با آمادگي کارکنان براي تغيير با نقش واسطه اي سايش اجتماعي به صورت مدل معادله ساختاري در اداره کل آموزش و پرورش مورد بررسي قرار گرفت .
The influence of organizational culture on attitudes toward organizational change, Leadership & Organization Development Journal, 25(2), Pp: 161-179.
Individual readiness for organizational change and its implications for human resource and organization development.