Abstract:
مسیله نقش عقل و محدودیتهای آن در شناخت معارف دین، همواره مورد بحث بوده است. برخی معتقدند که عقل هیچ نقشی در شناخت معارف دین ایفا نمیکند و گروهی دیگر نیز برای عقل نقشهای مختلفی به صورت حداکثری و حداقلی در شناخت قایلاند. کاوشهای مقاله حاضر، بررسی عقل از منظر علامه طباطبایی و شهید مطهری است. بر پایه بازخوانی مبانی طراحیشده علامه، مسیله تعارض عقل و وحی اساسا منتفی است؛ زیرا عقل فلسفی عهدهدار ارزیابی شروط سهگانه قطعیت وحی است. ازاینرو، وحی غیرمطابق با عقل قطعی فلسفی عملا به دایره ظنون کشانده شده، هیچگاه وحی قطعیای به دست نخواهد آمد که با عقل قطعی در تعارض باشد؛ وحی ظنی برجایمانده نیز، به دلیل «ظهور لفظی» صلاحیت حجیت و تقدم بر رهاورد تجارب بشری، یعنی فلسفه را نخواهد داشت. رویکرد فلسفی شهید مطهری به پرسش از رابطه عقل و دین این است که نسبت عقل و دین از اساسیترین مسایل حوزه معرفت دینی و فلسفی است که از دیرباز ذهن اندیشمندان را به خود مشغول داشته و دیدگاههای متفاوتی را هم دامن زده است. نگاه شهید مطهری به اصول دین بهمثابه مدخلی عقلی بر دیگر اجزاء منظومه دین، جایگاه عقلی ویژهای برای اصول دین ترسیم میکند که به نوبه خود واجد ارزش فلسفی است.
Machine summary:
نوع مقاله: پژوهشی نقش عقل در فهم متون دینی از منظر علامه طباطبائی و شهید مطهری معصومه سمیعی پاقلعه / دانشجوی دكتری کلام، فلسفه دین و مسائل جدید کلامی، دانشکده حقوق، الهیات و علوم سیاسی، واحد علوم وتحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران shhgtgi@yahoo.
علامه طباطبائی میفرماید: امتیازی كه گروه موجودات جاندار از بیجان دارند این است كه فعالیت جانداران، فعالیت علمی است و كارهای خود را از راه درك و شعور انجام میدهند و انسان درعینحال كه با سایر جانداران در فعالیت علمی شریك است، امتیازی نسبت به دیگران دارد و آن این است كه به عقل و خرد مجهز است؛ یعنی در كارهایی كه برایش امكان فعالیت هست، به مجرد امكان فعالیت به انجام عمل نمیپردازد، بلكه خیر و شر و نفع و ضرر كار را میسنجد.
اینجاست كه میتواند به سعادت حقیقی برسد كه انسان یك موجود اجتماعی است و برای اینكه بتواند بهخوبی زندگی كند و نیازهای خود را برطرف كند، باید به مقررات و قوانین زندگی اجتماعی پایبند باشد تا در سایه عمل به این مقررات به سعادت برسد؛ ولی رسیدن انسان به سعادت در صورتی امكان دارد كه علاوه بر پذیرفتن قوانین و مقررات زندگی اجتماعی، به یك قانون مهم و همگان درك میكند، یعنی بشر درك میكند كه باید یك قانون همگانی باشد كه به صورت عملی در جامعه اجرا شود تا یك كمال عمومی هم بین افراد جوامع مختلف برقرار شود.