Abstract:
در این پژوهش سعی شده تا دلایل اجتماعی و فرهنگی گرایش به بیحجابی یا بدحجابی از سوی دانشجویان دختر مورد بررسی و کندوکاو قرار گیرد. در این مقاله سعی شده از نظریه یا رویکرد گزینش عقلانه، نظریه کنترل اجتماعی هیرشی، نظریه فرصت افتراقی ساترلند، نظریه تنوع گروههای مرجع و بیسازمانی اجتماعی مرتن استفاده شود. فرضیههای پژوهش اینگونه مطرح شده که فقدان پایبندی به دین، گرایش به دوستان ناباب، وجود روحیه خودنمایی، گرایش به مدگرایی، فقدان پایبندی به جامعه، گرایش به گروههای مرجع منفی و فقدان روابط خانوادگی دانشجویان در گرایش به بدحجابی آنان مؤثر است. در این روش از پرسشنامه محققساخته استفاده شده و اعتبار و روایی آن تأیید شده است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانشجویان دختر رشتههای روانشناسی و علوم تربیتی و جامعهشناسی دانشگاه پیامنور مرکز ساری در سال1395به تعداد260 نفر بوده است. برای حجم نمونه با استفاده از جدول مورگان 150دانشجوی دختر دانشگاه نامبرده بهصورت تصادفی انتخاب شد. آزمون مورد استفاده در این پژوهش آزمون خی دو بوده است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که بین فقدان پایبندی به دین، وجود روحیه خودنمایی، فقدان میزان تعهد به جامعه، گرایش به گروههای مرجع منفی و فقدان روابط خانوادگی با گرایش به بدحجابی و بیحجابی رابطه معناداری وجود دارد. در حالیکه بین دوستان ناباب و اهمیت دادن به مدگرایی با گرایش به بدحجابی و بیحجابی آنان رابطه معنیداری وجود نداشته است. در پایان با توجه به نتایج پژوهش راهکارها و پیشنهادهایی متناسب با نتایج پژوهش ارائه شده است.
In this research, according to social and cultural reasons orientation without wearing veils by female university students would be explored. In this paper or selective approach Qlanh theory, social control theory Hirsch, Sutherland's theory of differential opportunities, social disorganization theory and Merton used a variety of reference groups. Such hypotheses have been raised that Lack of adherence to religion tends to be bad friends, show off spirit, to fashion trends, lack of commitment to the community, tends to be negative reference groups And lack of family ties tend to dress their students effective. This method has been used the questionnaire and its validity and reliability have been confirmed. The study population consisted of all female students of sari Payam Noor University has been tried. For a sample size of 150 female students of the University, he randomly selected. The findings suggest that the lack of adherence to religion, spirit glaring lack of commitment to the community, tends to be negative reference groups and the lack of family ties with veiling and unveiling tends to have a significant relationship. While the bad friends and care about the fashion trends to dress and unveiling significant relationship existed. In the end, some recommendations with respect to the results of the study are consistent with results of the study.
Machine summary:
فرضیه های پژوهش این گونه مطرح شده که فقدان پایبندی به دین ، گرایش به دوستان ناباب، وجود روحیه خودنمایی، گرایش به مدگرایی، فقدان پایبندی به جامعه ، گرایش به گروههای مرجع منفی و فقدان روابط خانوادگی دانشجویان در گرایش به بدحجابی آنان مؤثر است .
بدیهی است این امر مستلزم شناخت دقیق وضعیت موجود و بررسی نگرش اعضای جامعه در زمینه حجاب و کارکردهای آن در جامعه میباشد؛ بنابراین سؤال پژوهش این گونه مطرح میشود؛ عوامل مؤثر بر بدحجابی و بیحجابی از منظر دانشجویان دختر چه عواملی هستند؟ پیشینه پژوهش آتش زاده و دیگران(١٣٩٥) در پژوهشی با عنوان «عوامل تسهیل کننده و بازدارنده رعایت حجاب کامل توسط دانشجویان: (یک مطالعه کیفی )» به یافته های زیر دست یافته است ؛ تقید به معنویات که عاملی تسهیل کننده در رعایت حجاب دانشجویان است ، با اخلاقمداری، دین مداری و خوف و رجا، انتزاع شک و تردید در باورها که عاملی بازدارنده در رعایت حجاب کامل دانشجویان شناخته شد با سه زیرطبقه فطرت گریزی، باورهای دینی سطحی و شناخت دینی ناکافی، انتزاع شد.
مولایی و دیگری (١٣٩٣) در پژوهشی با عنوان «بررسی جامعه شناختی عوامل مؤثر بر گرایش به حجاب (مطالعه موردی: دانشجویان دختر دانشگاه پیام نور شهر آبدانان)» به یافته های زیر دست یافته است ؛ نتایج بررسی نشان داد که بین استفاده از رسانه های جمعی خارجی، تصور از بدن، اعتقادات دینی و پایگاه اقتصادی - اجتماعی خانواده و گرایش به حجاب رابطه وجود دارد.