Abstract:
اگرچه امروزه، به این ادعا که «در عصر حق زندگی میکنیم» با دیدۀ تردید نگریسته شده است و ضرورت حفظ «نظم عمومی» و پیشگیری از اقدامات مغایر با آن جایگاهی رفیع پیدا کرده است همچنان خطر تمسّک به آموزۀ «اضطرارگرایی» بهمنظور توجیه «قدرت» بهجای «اقتدار» از یکسو و نیز نارسایی و ناکارآمدی آن در عرصۀ عمل و بهویژه در بحبوحۀ بحرانهای بشری از جمله «همهگیری کرونا» و مآلاً بایستههای «مدیریت بحرانِ» ناشی از آن از سوی دیگر، قابل ملاحظه بوده و از اینرو، اهمیّت توجیه اصل بودن اضطرارگرایی بهجای ایدۀ «حق چون برگ برنده» را دوچندان کرده است. رویکرد این پژوهش از نوع میانرشتهایِ حقوقی-مدیریتی، شیوۀ گردآوری اطلاعات کتابخانهای و روش تجزیه و تحلیل دادهها از نوع کیفی و هنجاری است. بر این اساس، پرسش اصلی در این مقاله آن است که آموزۀ اضطرارگرایی حاکم بر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران چه نقشی در تنظیم و فائقآمدن بر اَبَربحرانهای بشر معاصر و بهطور خاص همهگیری کرونا داشته است؟ نتایج مقاله نشان میدهد تفوق آموزۀ اضطرارگرایی بر حقمداری در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بر خلاف رویکرد تطبیقی نهتنها تأثیری در مدیریت یا تقلیل نتایج زیانبار چنین بحرانهایی نداشته، بلکه موجب تشدید آشفتگی در صلاحیتها بوده است و بر این اساس، لزوم بازشناسی و بازنگری در آن را ناگریز و ناگزیر میکند.
Although today the claim that “we live in the age of rights” is viewed with skepticism and the need to maintain “public order” and prevent acts contrary to it is elevated, there is still a risk of relying on the doctrine of “exceptionalism” to justify “power” Instead of “authority” on the one hand, and its inefficiency in the field of action, especially in the midst of human crises, including the “corona pandemic” and, consequently, the requirements of “crisis management” resulting from it, on the other hand, the importance of justifying the principle is considerable. This research employed a legal-managerial interdisciplinary approach and a library-study method. As well, the qualitative method of descriptive-normative was used. Accordingly, the main question in this article is what role did the doctrine of exceptionalism in the constitution of the Islamic Republic of Iran play in regulating and overcoming the superhuman crises, and in particular the Corona pandemic? The results of the article show that the supremacy of the doctrine of exceptionalism over the rule of law in the Constitution of the Islamic Republic of Iran, contrary to the comparative approach, not only has no effect on managing or reducing the harmful consequences of such crises, but also aggravates competencies. Hence, it is necessary to recognize and revise this issue.
Machine summary:
دريافت : ١٤٠٠/٠٩/١٠ پذيرش : ١٤٠٠/١٢/٢٢ اگرچه امروزه ، به اين ادعا که «در عصر حق زندگي ميکنيم » با ديدة ترديد نگريسـته شـده اسـت و ضـرورت حفظ «نظم عمومي » و پيشگيري از اقدامات مغاير با آن جايگاهي رفيع پيدا کرده است همچنان خطر تمسک بـه آمـوزة «اضطرارگرايي» به منظور توجيه «قدرت » به جاي «اقتدار» از يک سو و نيز نارسايي و ناکارآمـدي آن در عرصـۀ عمـل و به ويژه در بحبوحۀ بحران هاي بشري از جمله «همه گيري کرونا» و مآلا بايسته هاي «مـديريت بحـران » ناشـي از آن از سوي ديگر، قابل ملاحظه بوده و از اين رو، اهميت توجيه اصل بودن اضطرارگرايي به جاي ايدة «حق چون برگ برنـده » را دوچندان کرده است .
بر اين اساس ، پرسش هاي اصلي در مقالۀ پـيش رو بـا رويکـرد حقـوقي _ مـديريتي،٢ روش هنجـاري و گـردآوري اطلاعـات از طريـق کتابخانـه اي آن اسـت کـه نخسـت «حـدود و ثغـور اضطرارگرايي در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران کدام است » و همچنين «آموزة مذکور تـا چه حد توانسته يا اساسا ميتواند بر بحران هاي بشري ازجمله «همه گيري کرونا» مـؤثر باشـد»؟ فرضيۀ مقاله آن است که «اضطرارگرايي» در قانون اساسـي جمهـوري اسـلامي ايـران ، اصـل و مرجح بر «حق مداري» فرض شده است و همچنين به دليـل اسـتثناء بـودن «اضـطرارگرايي» در «نظام مشروطه »٣ و نيز ناکارآمد و نمايشي بودن آن در منظومـۀ حقـوق اساسـي داخلـي آمـوزة مذکور در مديريت مطلوب يا تقليل بحران هاي کرونايي کارساز نبوده و از اين رو، بازنگري بنيادين 4 در اين باره حائز اهميت فراوان است .