Abstract:
آمیختهشدن هنر با زندگی روزمره مردم، فصل مشترک دغدغه جامعه هنرمندان و مدیریت شهری امروز است. از نخستین دهههای قرن بیستم که هنرمندان با تمایلات متفاوت از فضاهای کلاسیک هنری چون آتلیه خارج شده و به آفرینش «هنر شهری» پرداختند، نقش زیباسازانه هنر و تلقی اثر هنری به عنوان ابزاری برای تولید زیبایی در شهر و ارتقاء کیفی منظر شهری پایدار مانده است. فصل مشترک گونههای هنرهای شهری، ذات هنر است که با هدف نهایی زیباییآفرینی به میان میآید و با قبول این گزاره، میتوان گفت انواع هنرها در شهر، به دنبال تولید زیبایی برای تحقق مقاصد خود هستند؛ اگرچه این مقاصد ممکن است یگانه نباشد. در یک ارزیابی کلی، به نظر میرسد هنر شهری آنگاه موفق است و اهداف خود را محقق کرده که نزد مخاطب، به دریافت و ادراکی بینجامد که مولد «تجربه زیباییشناسی» باشد. این تجربه را، جان دیئووی1، فیلسوف پراگماتیست، محصول فرآیند اعتباربخشی2 میپندارد و معتقد است هنر، در زندگی انسان، مولد اعتبار است. تهران به عنوان بستر فرهنگساز کشور، سالهاست عرصه آزمون و خطای مداخلاتی است که با داعیه زیباسازی و رویکرد زیباییشناسی در شهر اجرا میشود. در نوشتار حاضر، چگونگی تحقق تجربه زیباییشناسیِ مورد بحث، در قالب تحلیل چهار نمونه منتخب در مداخلات شهر تهران بر اساس معیارها و شاخصهایی صورت پذیرفته که مستخرج از روش تحلیل تبیینشده در پژوهش است. از نتایج اصلی پژوهش آن است که میزان تحقق معیارهای سهگانه محیطی، بصری و اجتماعی بر اساس شاخصهای تحلیل، تعیینکننده کیفیت تجربه زیباییشناسی در نمونه موردنظر است. با توجه به رابطه فرآیندمحوری که میان اشکال هنر با شهر قائلیم و بر پایه نظریه فرآیند اعتباربخشی جان دیئویی بنا شده، چنین تفسیر میشود که کیفیت تجربه زیباییشناسی، هممعنای میزان اعتباربخشی مداخلات شهری به منظر شهر است. اگر هنری شهری را مولد تجربه زیباییشناسی در شهر و عنصر اعتباربخش به منظر شهری تلقی کنیم، ارزیابی چگونگی تحقق این تجربه و میزان اعتباربخشی آن در ذهن مخاطب بر اساس چه معیارهایی امکانپذیر خواهد بود؟ پژوهش به دنبال روشن کردن برخی ابعاد کاربردی زیباییشناسی شهری است و در این راه، از هنر شهری به عنوان مایه تحلیل و تعمق استفاده میکند و در صدد است با تبیین یک روش تحلیل کمّی، میزان و چگونگی اثرگذاری هنر شهر را در قالب سه معیار، بر ارتقاء کیفی منظر شهری در ذهن مخاطب قابل ارزیابی گرداند تا بُعد کاربردی هنر شهری و اهداف آن تحققپذیرتر باشد. پژوهش، با استناد به سهگانه نظری هنر منظر شهری زیباییشناسی، به ارائه تعاریف نظری میپردازد که ظرفیت تبیین ابزار تحلیل مداخلات شهری را داراست. با تکیه بر این نظریهها، «معیار»هایی استخراج میشود که هر کدام در ظرف «شاخص»هایی، امکان ارزیابی تحققپذیری تجربه زیباییشناسی را در مداخلات شهری دارد. جهت تفهیم واقعگرایانه نظریات مطالعهشده و شیوه تحلیل مستخرج از آن، چهار نمونه در شهر تهران گزیده شده که از حیث موقعیت و مقیاس و فضا متفاوتند و در چارچوب شیوه تبیینشده، تحلیل گشته و تحققپذیری تجربه زیباییشناسی در آنها سنجیده میشود.
The entry of art into the daily life of societies remains today as a major common issue between artists on the one hand and urban actors on the other. The crossing of different forms of art in urban environment therefore remains the nature of art which enters the scene with an objective of creating beauty and by accepting this affirmation, it is thus formulated that the multitudes forms of art in the city, seek to aestheticize the urban in order to achieve their objective(s), although these objectives may differ for each form. Consequently, the hypothesis would be that urban art will not have achieved its objective(s) and will be marked with success with the user only when opening up to a grasp and a perception leading to the realization of an aesthetic experience.Thus, considering urban art as a power for the realization of an aesthetic experience in an urban environment and as a device for evaluating the urban landscape, what will be the criteria and indicators to be defined in order to develop a method for evaluating the quality of the realization of this experience and the amount of valuation of the urban landscape in the user's perception?Based on the theoretical trio of art-urban landscape-aestheticization, the research develops theoretical definitions likely to establish tools for the analysis of urban interventions. Based on the concepts and approaching them from a variety of angles, "criteria" are generated which, in turn, assess the feasibility of the aesthetic experience through "indicators". With a view to a realistic understanding of these theories used and of the method developed, four cases are selected in Tehran whose dimension, local situation and spatiality are entirely different; for study and analysis of the framework for achieving the aesthetic experience in an urban environment.