Abstract:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی واقعیت درمانی بر پریشانی روانشناختی، نگرش ناکارآمد و هوش اخلاقی در زنان متقاضی طلاق انجام شد. روش پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری، کلیه زنان متقاضی طلاق شهر ساری در سال 1399 بودند. نمونه آماری در این پژوهش شامل 30 نفر زنان متقاضی طلاق (15 نفر برای گروه کنترل و 15 نفر برای گروه آزمایش) که به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه جایگزین شدند. ابزار گردآوری دادها، پرسشنامه ی پریشانی روانشناختی کسلر، پرسشنامه نگرش ناکارآمد بک و وایزمن و پرسشنامه هوش اخلاقی لینک و کیل بود. تجزیه و تحلیل داده ها تحلیل کوواریانس چند متغیره انجام شد. نتایج نشان داد واقعیت درمانی بر پریشانی روانشناختی، نگرش ناکارآمد و هوش اخلاقی در زنان متقاضی طلاق تاثیر داشته است.
Machine summary:
نتایج نشان داد واقعیت درمانی بر پریشانی روانشناختی ، نگرش ناکارآمد و هوش اخلاقی در زنان متقاضی طلاق تاثیر داشته است .
با توجه به اینکه پژوهشی با این موضوع تاکنون در کشور صورت نگرفته است ، نتایج این پژوهش می تواند در بهبود روابط زناشویی ، کاهش میزان پریشانی روانشناختی ، نگرش ناکارآمد و پیشگیری از بروز بسیاری از آسیب های زندگی زناشویی از جمله طلاق و نهایتا تحکیم بنیان خانواده موثر باشد، لذا سوال پژوهش این می باشد که آیا واقعیت درمانی بر پریشانی روانشناختی ، نگرش ناکارآمد و هوش اخلاقی در زنان متقاضی طلاق تاثیر دارد؟ روش روش پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون _ پس آزمون با گروه کنترل بود.
به عبارت دیگر بین پس آزمون پریشانی روانشناختی، نگرش ناکارآمد و هوش اخلاقی در زنان متقاضی طلاق گروه آزمایش با گروه کنترل تفاوت معناداری وجود دارد.
بنابراین با توجه به نتایج می توان گفت که واقعیت درمانی بر پریشانی روانشناختی، نگرش ناکارآمد و هوش اخلاقی در زنان متقاضی طلاق تاثیر دارد.
اندازه اثر برابر ٠/٥٩حاکی از این است که ٥٩ درصد از بهبود نمرات زنان متقاضی طلاق گروه آزمایش در پریشانی روانشناختی را می توان به تأثیر واقعیت درمانی نسبت داد.
اندازه اثر برابر ٠/٨٦حاکی از این است که ٨٦درصد از بهبود نمرات زنان متقاضی طلاق گروه آزمایش در نگرش ناکارآمد را می توان به تأثیر واقعیت درمانی نسبت داد.
بحث و نتیجه گیری هدف از این پژوهش اثربخشی واقعیت درمانی بر پریشانی روانشناختی ، نگرش ناکارآمد و هوش اخلاقی در زنان متقاضی طلاق بود.