Abstract:
در مثنوی از آغاز تا انجام، سخن از انسان است.نخست دربارهی روح انسان سخن به میان آمده است، پس از آن دربارهی سیر تکاملی انسان که از کجا آمده است و پایان کاراو چیست؟ سخن گفته است.
از نظر مولوی، انسان کامل آیینهی کلی خداوند است.
گفتم:ای دل! آیینهای کلی بجو
رو به دریا، کار برناید به جو
(مثنوی،جلد 2، بیت 97)
در انسان کامل دو معراج وجود دارد و سیر صعودی و نزولی انسان تابع این دو معراج است.معراج اول، تولد معنویت در وجود انسان کامل و معراج دوم صعود او به عالم ملکوت و رسیدن به مقام اتحاد است.عارفان، انسان را جامع همهی اسماء الهی میدانند و مولانا، حقیقت انسان را مظهر تمام اسماء و صفات خداوندی میداند.مولانا در مثنوی ضمن بیان مطالب ارزندهای که به صورت داستانهای گوناگون آورده است اهمیت شناخت این پدیده عظیم خلقت را روشن کرده است.مولانا بر این باور است که انسان کامل، انسانی است که به بالاترین مرحله کشف و شهود رسیده و در مسیر معنوی، سایر انسانها باید از او پیروی کنند.مولانا پیر راه دان را که توانایی رهبری داشته باشد انسان کامل میداند:
بر نویس احوال پیر راه دان
پیر را بگزین و عین راه دان
(مثنوی، جلد 1، بیت 2938)
مولانا در مثنوی یادآور شده است که انسان کامل باید پیوسته، سیر صعودی را طی کند.از آنجا که هر چیز به وسیلهی ضدش شناخته میشود، بنا براین مولانا برای تعیین سیر صعودی، سیر نزولی را هم مورد بحث قرار داده است.مهم ترین چیزی که مولوی در مورد انسان کامل به آن توجه خاص داشته است، مسالهی ادب و رعایت آداب و سلوک است.نکته بسیار جالبی که مولانا بیان میفرماید آن است که انسان نباید در زندگی گستاخ باشد.
هرچه آید بر تو از ظلمات وغم
آن ز بی باکی و گستاخیت هم
(مثنوی، جلد 1، بیت 59)
مولانا بر اساس نص صریح قرآن، آفرینش انسان را از خاک میداند و مراتبی برای آن قائل است.انسان دو نیمه وجودی خاکی و افلاکی دارد و از آفرینشی هدفمند برخور دار است.هدف از خلقت انسان، تحمل بار سنگین امانت الهی و رسیدن به مقام خلیفهی الهی است.برای رسیدن به مقام خلیفهی الهی، باید نیمهی خاکی با مجاهدهی نفس، خود سازی و تزکیهی نفس دگرگون شود در این مرحله است که عنوان انسان، کامل مییابد و وجودش در تصرف حق قرار میگیرد و دارای نفس رحمانی میگردد.از سوی دیگر آنچه انسان کامل را در این مقام نگه میدارد پیوسته، یادآوری این نکته است که انسان کامل همواره در مقام بندگی و عبودیت و فنای او در حق به منزلهی تایید آگاهانه و عاشقانهی توحید است همان چیزی که به عنوان (ادب باطن) از آن یاد میشود.انسان کامل، محل تجلی عشق است و وجودش بازتاب اسرار حق، رسیدن به مقام ولی و انسان کامل، از طریق کشف و شهود صورت میپذیرد.سالک پس از رهایی از منیتها، با انوار روشنی بخش حق هدایت مییابد، آنگاه این هادی نه تنها نسبت به خالق وجود مسئولیت دارد، بلکه وظیفهای در قبال خلق و ارشاد و راهنمایی و راهبری آنان به سوی مسیر الی الله بر عهده اوست.
Machine summary:
ir تاریخ دریافت: 04/09/97 تاریخ پذیرش: 14/11/97 بر نویس احوال پیر راه دان پیر را بگزین و عین راه دان (مثنوی، جلد 1، بیت 2938)مولانا در مثنوی یادآور شده است که انسان کامل باید پیوسته، سیر صعودی را طی کند.
هرچه آید بر تو از ظلمات وغم آن ز بی باکی و گستاخیت هم (مثنوی، جلد 1، بیت 59)مولانا بر اساس نص صریح قرآن، آفرینش انسان را از خاک میداند و مراتبی برای آن قائل است.
قوت اصلی را فراموش کرده است روی در قوت مرض آورده است (مثنوی،ج2، بیت1081) قوت اصلی بشر نور خداست قوت حیوانی مر او را ناسزاست لیک از علت در این افتاد دل که خورد او روز و شب زین آب وگل (مثنوی،ج2، بیت 1083- 1084) در مكتب مولانا، هرچند به طور آشكار واژهای به نام انسان كامل وجود ندارد، انسانى كه از نظر مولانا متصف الهى است و رحمتِ حق است همان انسان كاملى است كه عرفا از آن سخن رانده اند.
مولانا در مثنوی یادآور شده است که انسان کامل باید پیوسته، سیر صعودی را طی کند.