Abstract:
معلولیت عارضهای است که بر اثر ضعف یا اختلال در سیستم جسمی و حرکتی ایجاد میشود و سبب ایجاد اختلال در جا به جایی و برقراری ارتباط با محیط میگردد. حال اینکه این عارضه میتواند جسمی و یا روحی باشد و با بررسی یک متن عارفانه که پیش روی ماست این عارضه گاهی معنوی نیز بیان میشود که شخص را به خاطر قدرت درک اجتماعی پایینی که دارد معلول و معیوب میداند و این امر و آشنایی با این جنبه از معلولیت ضرورت این مقاله را به درستی روشن میکند.آثار ادبی از دیرباز منعکسکنندة ارتباط و تعاطی فرهنگی جوامع بوده است. میزان این تاثیر متقابل به نوع آثار و دانش و آگاهیصاحبان اثر بستگیدارد. در این مقاله با روش تحلیل محتوا و با ابزار کتابخانه به دیوانگان بعنوان افراد معلول جامعه در اشعار عطار پرداخته میشود. تا بتواند دیدگاه روشنی از جامعه دوران عطار نسبت به معلولان جامعه کسب کند.
Machine summary:
در حقيقت، صفت حقيقي اين اشخاص همان عاقلي است و جنوني كه به ايشان نسبت داده ميشود امري است ثانوي» (سیاه کوهیان، 1388: 13) سنایی «دیوان اشعار» قصاید: سیم نااهلان نجویی زان که نپسندد خرد خاکروبی کردن آن کس را که داند کیمیا شعر تو روحانیان گر بشنوند از روی صدق بانگ برخیزد ازیشان کای سنایی مرحبا حجتی بر خلق عالم زان دو فعل خوب خویش شاعری بیذل طمع و پارسایی بیریا عیسی عصری که از انفاس روحانیت هست مردگان آز و معلولان غفلت را شفا سنایی «حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه» الباب الاوّل: در توحید باری تعالی فی حُبّ الدُّنیا و صفة اهله هست بیمار نفس و من چو طبیب منکنم روز و شب ورا ترتیب به مداوای نفس مشغولم زآنکه گوید همی که معلولم گه ورا قصد فصد فرمایم اکحل از دیدگانش بگشایم سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » التمثیل فی حفظ اسرارالملوک بود مردی علیل از ورمی وز ورم برنیامدیش دمی رفت روزی به نزد دانایی زیرکی پر خرد توانایی گفت بنگر که از چه معلولم کز خور و خواب و عیش معزولم مجسش چون بدید مرد حکیم گفت ایمن نشین ز اندُه و بیم نیست در باطن تو هیچ خلل مینبینم ز هیچ نوع علل (فتوحی،1385:ص80) خاقانی «دیوان اشعار» قصاید: شه اختران زان زر افشان نماید که اکسیر زرهای آبان نماید برآرد ز جیب فلک دست موسی زر سامری نقد میزان نماید نه خورشید هم خانه عیسی آمد چه معنی که معلول و حیران نماید محتشم کاشانی «دیوان اشعار» قصاید: قصیده شماره ۶۵ - فی مدح دستورالاعظم ابوالمید میرزا جابری طاب ثراه ستینش جبهه فرساینده میر و وزیر آستانش سجده فرماینده سلطان و خان دهر معلول از علاجش خسته عیسی طبیب خلق عالم در پناهش گله موسی شبان میتواند کرد تدبیرش به یکدیگر به دل ثقل و خفت در مزاج آهن و طبع دخان مانده پرگاری ز حفظش کز برای پاس مال دزد چون پرگار میگردد به گرد کاروان (ترکی،1384:ص44) دیوانگان در آثار عطّار بعد از کتاب « عقلاءالمجانين» ابوالقاسم نيشابوري كه نخستين كتاب مستقل دربارهی اين موضوع است.
البته وفور چنين ديوانگاني در جامعهی آن عصر را ميبايست فقط در حكم امري دانست كه باعث توجه عطّار به اين موضوع شده كه چگونه ميتواند از شخصيّت و خصيصههاي ديوانگي آنها براي مقاصد بلند خود استفاده كند و همان طور كه قبلاً نيز اشاره شد عطّار در آثار خود به ديوانگان به عنوان اشخاص تاريخي نمينگرد.