Abstract:
هدف: هدف مقاله مطالعه تغییر ساختار مالکیت زمین در ایران است. روش: این پژوهش با استفاده از روش منبعث از جامعهشناسی تاریخی جدید چارلز تیلی و مایکل مان انجام گرفت که در چهارچوب آن موضوعی خاص در بستر تاریخ به روش اسنادی و کتابخانهای بررسی میشود. یافتهها: یافتههای پژوهش نشان داد که اقتصاد ایران در آستانه قرن بیستم، اقتصاد کشاورزی معیشتی خودکفا بود. این اقتصاد بر اساس تصاحب زمین و نه مالکیت آن، مبانی اسلام و عرف حاکم بر جامعه بناشده بود. نگرش عمومی به مالکیت حرمت آن بود، بنابراین مالکیت بهمثابه حق عمومی در اذهان عمومی پذیرفته نشد و همواره در معرض دستاندازی گروههای اجتماعی صاحب نفوذ قرار داشت. نتیجه: نتایج پژوهش نشان میدهد که مالکیت در جامعه مدرن ایرانی نیز ارزش نیست. این را میتوان در طرحهای اقتصاد شبه سوسیالیستی، مالکیت مشاع و اقتصاد تعاونی مشاهده نمود که حاوی همان رویکردهای اقتصادی درباره مالکیت است که محتوای اصلی آن درنهایت نفی مالکیت است.
The purpose of this article is to study the history of structure Transformation of Land ownership in Iran. This study was conducted in the context of the new historical sociology, in particular in relation to the works of Charls Tilly and Micheal Mann, on the basis of which the subject is carried out using documentary and bibliographic methods. Iran's economy at the turn of the twentieth century was a self-coeffient agricultural economy. The basis of this economic structure was the relationship of land acquisition as land ownership, which was justified in terms of Islamic principles and the prevailing custom of society. On this basis, the public attitude to property was negative, so that the property was not socially accepted and respected. It was the sphere of intervention of powerful people and groups. Even the “new middle class” that emerged mainly in the 20th century, did not support property rights, but by advocating a quasi-socialist economy, communal property, and cooperative economics, ultimately represented the same economic approaches to ownership that was traditionally held. The result of this research is that traditional economic and property relations are justified, in the sense that they are reinterpreted in the context of new categories such as “cooperative”, “equality”, “justice”.
Machine summary:
١- بيان مسئله تحولات بنيادي و تو سـعه پايدار در غرب با تغيير مناسـبات مالکيت شـروع شـد، اين در حالي ا سـت که مالکان در جوامع خاورميانه و ايران از حقوقي در همان اندازه هاي مندرج در م صـوبات حقوق رومي که ا صـل حاکم بر مالکـيت زمين در اروپاي قرون و سـطي بود نيز برخوردار نبودند.
حکومت ناصـرالدين شـاه در دهه هاي آخر قرن نوزدهم ميلادي و در آسـتانه ورود به قرن بيسـتم نياز مبرم به نقدينگي پيدا کرد، بنابراين ما در اين عصـر شـاهد افزايش «تيول ها» در مقايسـه با املاک «خالصـه » هسـتيم ، چون حکومت بخشـي از 224 زمين هاي سـلطنتي و دولتي را به مالکان خصـوصـي فروخت : «در زمان ناصـرالدين شـاه (١٢٦٤-١٣١٣ ق /١٨٤٧-١٨٩٦ م ) چند تحول عمده در نظام زمين داري ايران پديد آمد: نخ سـت فروش ارا ضـي خالصه دولت به ملاکان و زمين داران ؛ دوم گرايش تيول داران به خصوصي کردن املاک تيولي؛ سوم سـرمايه گذاري تجار بزرگ در املاک مزروعي» (علم ؛ کاظمي، ١٣٩٤: ٩٥)(اعتمادال سـلطنه ، ١٣٧٤: ١٧٧/١)(امين الدوله ، ١٣٤١: ١٦٤).
جالب اين اسـت که پس از شـکسـت «اسـتبداد صـغير» و ورود سـران عشـاير و مالکان بزرگ تحت عنوان م شـروطه خواه به شـهر تهران اموال او و بسـياري از تجار غارت شـد، اگرچه و ضـعيت زرت شـتان در مقاي سـه با اقليت هاي ديگر بهتر بود، چراکه اقليت هاي عي سـوي و يهودي حتي ناچار شـدند نمايندگي خود در مجلس را به عهده سـيد محمد طباطبايي و سـيد عبدالله ح سـين محبوبي اردکاني (١٣٤٢)، خ سـرو معتضـد (١٣٦٦)، ا صـغر مهدوي و ايرج اف شـار (١٣٨٠)، شـيرين مهدوي (١٣٧٩)، فرهنگ مهر (١٣٤٨)، علي اکبر تشکري بافقي (١٣٦٣، ١٣٨٤، ١٣٨٩) و آ.