Abstract:
ایران، بهعنوان یکی از کهنترین کشورهای جهان، از دیرباز دارای نوعی هویت ملی و «ملت» بوده است و این را میتوان در استمرار نامِ «ایران» دید. سه لایۀ سازندۀ هویت «ملی» ایرانیان، «ایرانیبودن»، «دین» و در دورۀ جدید «تجدد» است. دو لایۀ کهنِ هویت ملی ایرانیان، از دیرباز در کنار هم کموبیش سازگار بودند، و عناصر متداخل زیادی با یکدیگر داشته و دارند. با آشنایی ایرانیان با دنیای جدید، موجب شد که آگاهیهای نوینی در این زمینه بهوجود بیاید و این آگاهیها موجب تحول در این هویت شد. از اینرو، سؤال اصلی این پژوهش آن است که این تحول در مؤلفههای مربوط به هویت ملی، در عصر قاجار (پیش از مشروطه)، چگونه شکل گرفته است؟ این پژوهش، با روش توصیفیتحلیلی، به این نتیجه رسیده است که «باستانگرایی»، «سرهنویسی»، «بازتعریف از وطن» و «بازتعریف ملت» و «شکلگیری اندیشۀ ناسیونالیسم (در معنای مدرن آن)» مهمترین مؤلفههای «منظومۀ هویت ایرانی جدید» را تشکیل میدهند.
Iran, as one of the oldest countries in the world, has long had a kind of national identity and "nation" and this can be seen in the continuation of the name "Iran". The three building blocks of Iranian national identity are "being Iranian", "religion" and in the new era "modernity". The two ancient layers of Iranian national identity have long been more or less compatible with each other, and have and still have many overlapping elements. With the acquaintance of Iranians with the new world, it caused new awareness in this field and this awareness caused a change in this identity. Therefore, the main question of this research is how this change in the components of national identity was formed in the Qajar (pre-constitutional) era? This descriptive-analytical study has concluded that "archeology", "rewriting", "redefining the homeland" and "redefining the nation" and "shaping the idea of nationalism (in its modern sense)" are the most important components of the "new Iranian identity system".
Machine summary:
از اين رو، سؤال اصلي اين پژوهش آن است که اين تحول در مؤلفه هاي مربوط به هويت ملي ، در عصر قاجار (پيش از مشروطه )، چگونه شکل گرفته است ؟ اين پژوهش ، با روش توصيفيتحليلي، به اين نتيجه رسيده است که «باستان گرايي»، «سره نويسي»، «بازتعريف از وطن » و «بازتعريف ملت » و «شکل گيري انديشۀ ناسيوناليسم (در معناي مدرن آن )» مهم ترين مؤلفه هاي «منظومۀ هويت ايراني جديد» را تشکيل مي دهند.
اين مؤلفه تحت تأثير رويارويي و ارتباط تمدني با يونانيان و روميها، ارتباط با اسلام ، رويارويي و ارتباط ايران با جهان غرب بوده است (آزاد ارمکي، ١٣٨٦: صص ٢١-٢٢) و هرکدام از اين روياروييها و ارتباط ها، در طول تاريخ ، نقش مهمي در تحول هويت ايراني داشته است و آنچه در اين پژوهش مد نظر است ، آخرين ارتباط است ، يعني آنچه از غرب متجدد آمد و موجب بسط آگاهيهاي نو پيرامون مفاهيمي چون مليت و وطن شد.
(کرامت ، ١٣٨٧) هر چند در برهۀ زماني نهصد سالۀ پس از ورود اسلام به ايران تا پيش از روي کار آمدن صفويان ، اين کشور به عنوان يک واحد سياسي در درون نظام خلافت اسلامي حل شده بود، اما مؤلفه ها و شاخص هاي هويت ملي آن همچنين زنده بود.
(حسنيفر و عباس زادة مرزبالي، ١٣٩٩: ص ٤٠) اين را بايد در نظر داشت که از دورة صفويه تأکيد بر عناصر فرهنگ ايراني و مذهب تشيع ، نقش مهمي در شکل دهي به هويت ايراني ايفا کرد و همين موضوع موجب تداوم فرهنگ ايرانيان پيش از اسلام و فرهنگ مذهبي دوران اسلامي ايران گشت .